مبارزه با افکار فمنیستی

این وبلاگ جهت مبارزه با شیوع افکار فمینیستی و فروپاشی خانواده و جابجایی نقش سنتی و اسلامی زن و مرد تاسیس شده است.

مبارزه با افکار فمنیستی

این وبلاگ جهت مبارزه با شیوع افکار فمینیستی و فروپاشی خانواده و جابجایی نقش سنتی و اسلامی زن و مرد تاسیس شده است.

جهت مبارزه با شیوع تفکرات فمنیسیتی در خانواده ها و جامعه و رسانه ها، با توجه به آمار روز افزون طلاق و افزایش فساد و فروپاشی خانواده تلاش جدی لازم است. متاسفانه در قلمرو دجالی ماشینی مدرن امروز، فرصت مناسب برای کسانی که می خواهند فطرت انسان را زیر پا گذارند و نسل بشر را منقرض کنند فراهم آمده است. اما نکته تلخ اینجاست که دین نیز دستاویز تمدن ضاله و مکاتب ضاله ای نظیر فمینیسم شده است و سعی در ترکیب فمینیسم که هیچ سازگاری با اسلام ندارد در احکام دین می شود. امروزه با کمال گستاخی مسئولیت مردان در قرآن که مسئولیت نان آوری و مادی و معاش خانواده و جامعه است به حق زن تبدیل شده است. در صورتی که اتفاقا حقوق زن و مرد هر دو در این سیستم لگدمال می شود.

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانواده» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
در این که در دنیای مدرن امروز و نیز با افزایش فمنیسم در آن مرد صفتی اکثر زنان را فرا گرفته شکی نیست. فرقی نمی کند که زن مرد صفت در زیر چادر باشد و یا مانند کشورهای غربی حجاب نداشته باشد و اصولا وقتی زنی مرد صفت شد جذابیت زنانه خود را از دست می دهد و نگاه به او صرفا برای تنوع در شهوت خواهد بود و نه زندگی دائمی و گاهی این مرد صفتی چنان است که حجاب را بی معنی می کند. دلیل عمده حجاب جذب کنندگی است که در زن است که آن هم اگر از دست رود و مانند زنانی که بارها تصویرشان در این وبلاگ نمایش داده شده شود دیگر خیلی بار خود را نخواهد داشت.

تمامی انحرافات جنسی به همین موضوع باز می گردد که بارها در این وبلاگ بدان اشاره شده است. خیلی از زنان امروز با وچود آنکه سعی می کنند با لوازم آرایشی جذب کنندگی ایجاد کنند اما حالاتشان ، طرز رفتارشان و فیزیک بدنشان و حتی حالت اعضای صورتشان مانند بینی به گونه ایست که جذب کنندگی ندارد. شاید جای تعجب باشد که بین بینی و شرایط زندگی چه ارتباطی است اما تحقیقات نشان داده که شکل بینی خیلی اوقات  با تغییر شرایط زندگی تغییر می کند. عمل جراحی بینی در ایران که خیلی رواج دارد چه در بین پسران و چه دختران اما با توجه به این که این عمل در خارج رواج ندارد می توان به فرم تغییر شکل بینی پی برد. زنان در گذشته شاید دستهای پینه بسته داشتند اما باز چهره شان و فرم حالاتشان به گونه ای بود که جاذبه موجود باشد اما امروز هر چند که دستها کارنکرده و سپید است اما در مجموع جاذبه در حال از بین رفتن است. و حتی همین دست هم بعد از مدتی چهره زشت خود را نمایان می سازد.

امروز روز خیلی مشکل بتوان جذب شد و دل سپرد و به دلیل عدم دل سپردن است که قساوت روز به روز بر دلها چیره می شود.

اما قساوت قلب تنها عارضه وضعیت اسف بار امروز نیست. بلکه خیلی از پسران با دیدن خیلی از زنان قدرتمند نما و مردانه امروز ، به نوعی مکمل خود را نابود شده دیده و خود مکمل خود را در خود ایجاد می کنند. در واقع دچار از دست دادن مسئولیت مردانه خود در برابر زن شده و از زن طلب مسئول بودن می کنند و کم کم جای خود را با زن واقعی عوض کرده و حالات زنانه به خود می گیرند که یا منجر به همجنسگرایی می شود و یا منجر به تمایل به ازدواج با زنان بد هیبت و خشن و مردانه و بزرگتر از خود. نکته جالب این جاست که پسران روندی رو می روند که از انان خواستگاری شود که همان روند معشوقیت و مفعولیت است.

تصویری که در آن نوشته آقای مامان که زن خانواده کیف را در دست گرفته و به سرکار می رود.
تصویر بالا متعلق به مجله ایست آمریکایی که از وضعیت اسف بار آمریکا و بخصوص اروپا خبر می دهد . اوباما نقش زیادی در توسعه فمنیسم داشته است و در این مقاله اشاره می شود که مادران مجرد (که یا نامشروع بچه دار شدند یا مانند قانون حضانت بچه همین ایران) زنانی هستند که نیاز به مردان واقعی گذشته نداشته و نیاز به آقایان مامان که در تصویر فوق نشان داده شده و نیز مردان نظیر اوباما دارند. که البته قصد مقاله نشان دادن وارونه سازی است و در این مقاله ذکر شده که ازدواج در اروپا که وضعیتی بدتر از آمریکا دارد به اتمام رسیده و تنها مردانی در اروپا مرد هستند که نامشان محمد است!!!(مقصود مردان مسلمان اند) ، نویسنده این مقاله خود زن است مانند عده ای دیگر  که گاهی مقالاتشان در این وبلاگ آروده می شود.(نام این نویسنده  برده نمی شود)

امروزه برای کسی این مطلب پنهان نیست که تمایل پسران با ازدواج با زنان بزرگتر از خود بسیار زیاد شده و در واقع این زنان بزرگتر رول مرد سابق را در زندگی مشترک بازی می کنند که البته هزاران عوارض دارد.  خیلی زیاد قابل مشاهده است که پسری نسبتا زیبا و ظریف با زنی زمخت و مسن تر ازدواج کرده است و این مسئله چنان است که در سایتهای خبری که کاملا به فمنیسم آلوده شده اند گاهی این مورد تبلیغ می شود و این دقیقا وارونه سازی است و حرکت پر شتاب به سوی همجنسگرایی. قطعا در جامعه ای که مردان حالت زنانه بیابند تمدن به نابودی گرایش می باید.
  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰

هنری ماکوو

چکیده :

مقاله حاضر  درستایش از زنان سنتی  است که به نظر می رسد این زنان در جوامعی که هنری ماکوو  در آن زندگی می کند و کلاً درجوامع فعلی بشری هنوز وجود دارند . زنانی که به نظر او ، فمنیستها درحال تلاش برای نابودی نسل آنهایند . تلاشهایی که درجهت تضعیف روابط خانوادگی ؛ تحقیر  «مرد»  به عنوان یکی از دو رکن اساسی خانواده ؛ رو به زوال کشاندن وظیفه اصلی زنان یعنی مادری و همسری و وسوسه آنها به استقلال ، عشق به شغل به جای عشق به همسر و فرزندان و ... است . او با تقسیم بندی زنان و مردان به دو نیمه آرام و فعال زندگی، این تقسیم بندی را اساس سرشت بشری و حتی طبیعت می داند . او با محکومیت همجنسگرایی ، آن را تیر خلاصی به بنیان خانواده و به عنوان ناتوانی در ایجاد رابطه جنسی با جنس مخالف به عنوان اساس تشکیل زندگی می داند . او با برشمردن صفات زنان و مردان عاشق واقعی و نقشهای اصلی آنان در زندگی به تلاش رسانه های غرب در آگهی های تلویزیونی ، فیلمها و ... درجهت تحقیر و سخره مرد بعنوان نشانه  صلابت  خانوادگی ، اشاره می کند .

از اینکه با یک زن سنتی ازدواج کرده ام خداوند را شکرگزارم !

به خاطر عشق وازدواج از هیچ کدام از آزادی های دوران تجردم محروم نشدم . همسرم با این موضوع مشکلی ندارد . دو برابر دوران تجردم آزاد هستم . همسر من به طور ذاتی آرام و تسلیم است . آرامش اصل طبیعی زنان است. زدواج بین یک فعال ( مرد ) و یک آرام ( زن ) ، اساس عشق بین دو جنس مخالف است.

الان ، زنان از اینکه خانه دار خوانده شوند ، خجالت زده اند ، چرا چنین اتفاقی افتاده است ؟ چرا  «مادر» بودن از یک افتخار به یک ننگ تبدیل شده است ؟

Illuminist  ها ترجیح می دهند ، زنان شاغل باشند تا همسر و مادر. این تغییر در نگرش ، آغاز فروپاشی آمریکا توسط Illuminist ها است .

یک زن به یک مرد احتیاج دارد تا عشق اش را به او نثار کند . اینکه زن باید مستقل باشد یا آن چنان شیفته شغلش است  که به چیز دیگری اهمیت نمی دهد، به کار دیگری (مثل شوهرداری ، بچه داری و. ..) نمی رسد، پوچ و بی معنی است . انگار زنی به به جای ساختن خانه ومراقبت از عزیزانش، به کارهای پیش افتاده مشغول باشد . انگار که زنی کمک وهمراهی شوهری را که با او ازدواج کرده است و باید به او عشق بورزد را رها کرده و مثلاً از رئیس اش در اداره اطاعت کند. هیچ ارزشی برای یک زن بالاتر از این نیست که زیبائی ، عشق و محبت اش را نثار گرمی خانه وخانواده اش کند و هیچ هدیه ای بالاتر از این نیست که یک زن عشق خود را به پای همسر و فرزندانش بریزد .

 اصول اساسی تشکیل دهنده نیمه آرام زندگی ( زن )


اصول نیمه آرام زندگی، همان اصول اولیه و بنیادین زمین است . زمین، نور خورشید ، آب و دانه را می گیرد وزندگی می بخشد .  زن  نیز عشق و راز زندگی مرد را می گیرد و زندگی به نوع بشر هدیه می دهد . یک زن عاشق و سالم ، فرزندانی مانند شوهرش تحویل اجتماع می دهد. حمل کردن و تغذیه و پرورش فرزند ، جوهر اصلی روان شناسی زن است. مخالفت با این اصل ، آرزو و هدف Illuminist ها مبنی بر بی اعتنایی به طبیعت زندگی بشر را افشا می کند .

مشخصه اصلی یک زن ، مادر بودن و همسر بودن است . او به شدت به عشق همسر وفرزندانش نیازمنداست. همه این نقش هایی که زن ایفا می کند ، نقش های آرام و آرامش بخشی هستند . این نقشها درنهایت سازگاری و از خودگذشتگی است . اما این دلیل نمی شود که فداکاریهای زن بی اجر و مزد پنداشته شود. یک زن یا یک مادر به خاطر نقش انکارناپذیرش که قیمتی برای آن نمی شود گذاشت ، باید تکریم و مورد احترام قرارگیرد. زن باید عزیز داشته شود .

عزت و احترام زن به خاطر مسائل زودگذر و به خاطر چهره زیبایش که البته آن هم زودگذر است ، نیست یا به خاطر کدبانوگری اش . عشق ما به زن به خاطر این چیزها نیست ، به خاطر فداکاری زن برای ما است که او را دوست داریم وبه او عشق می ورزیم .

البته مرد هم به خاطر حمایت از کانون خانواده ورهبری آن، فداکاری های زیادی می کند. شادی حتماً و حتماً در عشق متجلی می شود و نه در خودخواهی. اصلاً عشق همان فداکاری است . بشر به این خاطر پا به عرصه وجود گذاشته است که می تواند مراقب و هواخواه دیگران باشد.

درمقابل، Illuminist ها  آزادی را مایه تمتع و لذت جوئی می دانند، قطعاً این همه حقیقت در مورد آزادی و آزاد بودن نیست .

مدلی که من در نظر دارم «طبیعت دوم» است  به مثابه دانش اختصاصی که برای همه در دسترس نیست . این مدل برای کسانی پیشنهاد می شود که به دنبال جایگزینی مناسب برای عملکرد اختلال گونه و منفی فمینیزم می گردند که از طریق آن به تعادل برسند .

اصول اساسی تشکیل دهنده نیمه پرجنب و جوش و فعال زندگی ( مرد ) اصول مردان، چه از جهت فرم و چه انرژی ، شمه ای از قدرت خداوند است .

زن دوست دارد مردش را تحسین کند. دنبال مردی است که از نظر سنی بزرگتر و موفق تر از او باشد . علتش چیست ؟ برای اینکه آنها می خواهند همسرشان آنگونه باشد که پدرشان بود و یا حداقل دوست داشتند باشد . شجاع ، توانمند ، راستگو و حامی.

گذشته از همه اینها، زنان به دنبال امنیت جسمی و روانی اند. آنها موقعی احساس امنیت می کنند که متعلق به مردی قوی و دوست داشتنی باشند .

یک مرد باید برای این نقش خود را آماده کند . او باید بداند که از زندگی اش چه می خواهد ؟ اگر این گونه نباشد باید از خودش بپرسد برای انجام چه کاری به دنیا آمده است ؟

شغل یک مرد اولین اولویت واولین منبع چالش ها والبته اعتماد به نفس اوست . در مقابل، زن برا ی کارکردن ساخته نشده است.  برای یک زن ، شغل به عنوان وسیله لازم و ضروری، در درجه دوم اهمیت است .

برخلاف چیزی که فمینیستها می گویند ، مردها نباید هرگز ضعف خود را نشان دهند. جوهر مردانگی ، اصل مردانگی ، قدرت است . اگر مرد ضعف نشان دهد ، احترام زن را از دست می دهد .  اگر اعتماد به نفس داشته باشد باید یک سری هدف برای خود در نظر بگیرد و با رسیدن به آنها اعتماد به نفس خود را بازیابی نماید .

یک مرد نباید زن را وسیله ای برای رسیدن به مقاصد دیگر بپندارد . این موضوع اورا درموضع ضعف قرار می دهد . این زن است که باید به شما نمره بدهد نه شما به او!

یک مرد هرگز نباید در برابر مسائل ومشکلات روحی تسلیم شود . اگر زن اخم کرد، رو ترش کرد و درعشق ورزیدن کوتاهی کرد، مرد باید به او فرصت دهد . یک مرد باید بداند از همسرش چه می خواهد . می خواهد همسرش چه نقشی برای او ایفا کند ؟ مردان اغلب به فکر جذابیت های جنسی زن هستند . خب مسائل دیگر چه هستند ؟ من به شخصه منطقی بودن همسرم ، هوش و شوخ طبعی اش را دوست دارم . شما باید با کسی زندگی کنید که زندگی  با او آسان و لذتبخش باشد .

بیشتر زنان، می دانند وظیفه شان چیست: همسری و مادری .  یک مردهم باید بداند که می بایست پدر باشد و مسئولیتی که لازمه پدر بودن است را یاد بگیرد . کارمرد تنها تولید فرزند نیست، آموزش آنها واین که چطور انسان شوند، وظیفه اصلی اوست . این مرد است که خالق دنیای جدید یعنی خانواده است .

مرد نمی تواند چیزی باشد که متعلق به او نیست. مرد باید زنی را پیدا کند که به خاطر عشق از قدرت و اعمال آن چشم پوشی کند .

موجودی با دو سر ، حتماً یک هیولاست، یک خانواده با دو سر حتماً به بیراهه خواهد رفت. پس مرد، سر خانواده است و زن قلب آن .

اصل ازدواج ، وابستگی است نه استقلال . اتحاد است بین دو نفر که درنهایت به یک نفر تبدیل شده اند. به همین خاطر ، برای زن کنار گذاشتن قدرت است که جوهره عشق اش را نشان می دهد. از طرف دیگر اگر یک زن نتواند به مردی اطمینان کند ، نمی تواند به او عشق بورزد و حتماً نباید با او ازدواج کند .

ازدواج مالک شدن از یک طرف و به مالکیت درآمدن از طرف دیگر است . موضوعی که هر زن و مردی آرزوی آن را دارد . یک خانواده متعهد، تنها چیزی است که می تواند عطش معنوی که ریشه آن میل جنسی است را برطرف کند و از انحراف جلوگیری کند؛ این معنای دقیق عشق بین دو جنس مخالف است . شوهر باید بهترین شیوه ها را برای شاد کردن همسرش انجام دهد . دوست داشتن بدون برآورده کردن آرزوها معنایی ندارد. مرد باید وفادار باشد و هرروز نهایت قدرشناسی خود را به همسرش اعلام کند .

بیشتر مردم شخصیت و ارزشهای خود را درخانواده می یابند . اینجاست که می توان دریافت نابودی خانواده، نابودی اجتماع را در پی خواهد داشت. شاید باور کردن این موضوع کمی سخت باشد که  ایلومینیستها درحال ساختن یک فضای پلیسی هستند، درست مثل بانکداران بین المللی و چند ملیتی که برای پول ساختن از هیچ و سودهای کلان، نیاز به این سیستم امنیتی و پلیسی دارند تا کار وکاسبی خود را محافظت کنند و مطمئن شوند هیچ کشوری از قوانین شان تخطی نمی کند. آنها رسانه های جمعی را دراختیار دارند، سیاستمداران را می خرند و صاحب کاسبی های بزرگند. فمنیزم پوششی برای برنامه تبلیغاتی ایلومینیستهای کارکشته است. برنامه ای برای شستشوی مغزی ما .

هیچ کس با برابری زنان با مردان مشکل ندارد، اما مشکل اینجاست که فمینیزم زنان را مرد تصور می کند. فمینیزم ازدواج را با عنوان تبعیض چماق کرده و بر سر مردان می کوبد. آنها می گویند زنان به کار کردن علاقه دارند، پس کارشان می تواند جای فرزندشان را بگیرد و این که مردان قادر به حمایت از خانواه ایشان نیستند. جامعه درحال نابودی است ، افسوس . آنوقت  سران کشورها دنبال جنگ علیه ترور و وحشت اند . وحشت واقعی همین جاست . به بردگی کشیدن جامعه به جای نجات آن. بلاد داد رهبر سابق حزب کمونیست ایالات متحده فاش می کند : «خانواده بورژوا به عنوان یک واحد اجتماعی رو به زوال است.» هدف چیست ؟ هدف خلق نوع جدیدی از بشریت است که دردنیایی که آنان تحت کنترل خواهند گرفت، تابع محض باشند .

بانکداران از کمونیزم استفاده کردند تا بنیانهای مسیحی تمدن غرب را سرنگون کرده و خود کنترل آن را به دست بگیرند . اسم این را چیزدیگری جز یک انقلاب می توان گذاشت ؟

با زنانی که سعی می کنند نقش مرد را غصب کرده و در جلد مردان درآیند ، در آینده ما فقط  با جوامع همجنس باز روبرو خواهیم بود.

همجنس بازی به زبان ساده  یعنی ناتوانی در ایجاد پیوند و ایجاد ارتباط دائمی با جنس مخالف، همین. مشخصه های این ارتباط دلمشغولی سکسی و بی بندوباری است . دراین ارتباط سکس به جای عشق و کار عشق را انجام می دهد . آیا درجوامع امروزی این گونه نیست ؟

همجنس بازان عموماً ارتباط سکسی دارند اما نه خانواده ای درکاراست و نه بچه ای . خب خیلی خوب است! از ما هم می خواهند فرزند کمتری داشته باشیم ، و این گونه است که میزان تولد از دهه 1960 کاهش یافته است .

ایلومینیست ها از اینکه جامعه ، مردان همجنس باز داشته باشد و یا در آن مادران مجرد و تنها با فرزند باشند ، هراسی ندارند. آنها از خانواده ای که مردان قدرتمند دارد که از خانواده اشان با قدرت دفاع و حراست می کنند ، می هراسند . این همان راز ورمز خوار شمردن و تلاش برای سقوط مردان درجامعه توسط آنها است. یک آگهی برای رستوران سوانسون نمونه این موضوع است. زنی که درحال رانندگی است نوشیدنی می خواهد تا بخورد. سوانسون نوشیدنی اش را می دهد . بچه ها بعد از مدرسه می خواهند غذا بخورند، سوانسون می دهد . پدر خانواده لباس زیر زنانه می خواهد و بعد چهره احمقانه اش را نشان می دهد ، سوانسون می گوید: نمی داند چه کار کند ؟!  این نمونه ای از حمله سازماندهی شده به مردان است. غذای گربه ویسکاس هم چنین آگهی هایی دارد. آنها هیچ وقت زنان را به شکل گربه نشان نمی دهند .

هیتلر می گوید : اول زنان را بگیرید ، بعد بچه ها را ، حالا بگردید دنبال مردان.

 سخن آخر

ما با مشکلات دنیای جدید می توانیم مبارزه کنیم، اگر خانواده هایی به رهبری مردان داشته باشیم .

بعد از چندین بدبیاری در ازدواج ، اکنون یک زندگی بدون مشکل و اختلاف نظر دارم . من و هسمرم به همدیگر احترام می گذاریم . او سعی نمی کند با من رقابت کند، انتقاد کند، شکایت کند یا سعی کند من وزندگی را تحت کنترل خود درآورد. اگرمشکلی باشد به من می گوید. من هم سعی می کنم او را شاد وخوشحال کنم. او جزئی از من است. به خاطر طبیعت آرام اوست که من احساس نمی کنم فقط باید از او انتظار داشته باشم و او هم از من انتظار داشته باشد که همه خواسته هایش را برآورده کنم. به من اجازه می دهد اظهارنظر کنم، نظرم را بگویم. او هم معمولاً می پذیرد . اگر هم نپذیرد بالاخره با هم کنار می آئیم . تائید و تصدیق او به من قدرت می دهد  و مرا کامل می کند.

ما گناه نابخشودنی مرتکب شده ایم ... من او را دوست دارم ... او هم مرا دوست دارد ... .

منبع : www.savethemales.ca

  • سامان امامی