مبارزه با افکار فمنیستی

این وبلاگ جهت مبارزه با شیوع افکار فمینیستی و فروپاشی خانواده و جابجایی نقش سنتی و اسلامی زن و مرد تاسیس شده است.

مبارزه با افکار فمنیستی

این وبلاگ جهت مبارزه با شیوع افکار فمینیستی و فروپاشی خانواده و جابجایی نقش سنتی و اسلامی زن و مرد تاسیس شده است.

جهت مبارزه با شیوع تفکرات فمنیسیتی در خانواده ها و جامعه و رسانه ها، با توجه به آمار روز افزون طلاق و افزایش فساد و فروپاشی خانواده تلاش جدی لازم است. متاسفانه در قلمرو دجالی ماشینی مدرن امروز، فرصت مناسب برای کسانی که می خواهند فطرت انسان را زیر پا گذارند و نسل بشر را منقرض کنند فراهم آمده است. اما نکته تلخ اینجاست که دین نیز دستاویز تمدن ضاله و مکاتب ضاله ای نظیر فمینیسم شده است و سعی در ترکیب فمینیسم که هیچ سازگاری با اسلام ندارد در احکام دین می شود. امروزه با کمال گستاخی مسئولیت مردان در قرآن که مسئولیت نان آوری و مادی و معاش خانواده و جامعه است به حق زن تبدیل شده است. در صورتی که اتفاقا حقوق زن و مرد هر دو در این سیستم لگدمال می شود.

بایگانی
  • ۱
  • ۰
در نظام جمهوری اسلامی و هر نظام  غیر دینی اما دموکراتیک , پست سیاسی به منزله حق یک شخص یا وسیله ای برای پز دادن نیست بلکه تنها به معنی خدمت به مردم است.

متاسفانه از زمانی که دولت پیشین اقدام به معرفی وزرای زن نمود این تفکر نادرست در جامعه ایجاد شد که وزارت و پست حق است.

عمده پست ها ، وظایف و مسئولیت های سنگین است که برای خدمت به مردم است و در جامعه ای که با وجود مردانی که بتوانند این پست ها را بر عهده گیرد ، این پست ها بر عهده زن گذاشته شود تنها بی غیرتی مردان و فشار بر زنان برای به انحراف کشاندن معنی واقعی حقوق ، قابل تعریف است.

علاوه بر مطالبی که در پست هایی تحت عنوان " چرا پست های کلان زنان با اسلام تضاد دارد" باید خاطر نشان کرد که خیلی از تخصص  ها که نابود کننده زن است نباید به این وسعت امروز توسط زنان کسب شود اما چون سیستم زندگی امروز به شدت بیمار و غیر طبیعی به نظر می رسد , لذا نمی توان حکم جزئی داد.(یعنی می بایست سیستم تغییر اساسی یابد که احتمالا در آینده می یابد) اما در این حد باید اشاره شود که گرفتن مسئولیت سنگین توسط زن با حضور مردی که می تواند آن را بر عهده گیرد مثل خانواده ایست که مرد و زن هر دو در یک سطح باشند , اما مرد در خانه بماند و زن برود کار کند و خرجی مرد را تامین کند.

چنانچه در اجتماعی قحطی مرد بود شاید گرفتن این پست ها توسط زنان قابل قبول باشد اما چیزی که در این مملکت زیاد است مرد.

در کشورهای خارجی مانند کشورهای غربی هم دادن برخی پست ها به زنان به این دلیل است که در آنجا بر خلاف اسلام , مردان هیچ گونه مسئولیتی در برابر زنان ندارند و حتی ازدواج هم نمی کنند و از زمان رواج دوستی های موقت دختر و پسری در آن جوامع , دادن پست به زنان رایج شد , زیرا نه غیرتی در آنجا قابل تعریف است و نه سیستم خانوادگی که در اسلام وجود دارد.

  • سامان امامی
  • ۱
  • ۰


 تکیه گاه امن زن کجاست؟!

تکیه گاه امن زن کجاست؟!

آمار بازدیدها : 2580

تکیه گاه امن  زن کجاست؟
یکی از انگیزه های اصلی زنان تکیه گاه خواهی آنان است ؛ این گفته بسیاری از خانم هاست !« احساس می کنم همسرم تکیه گاه خوبی برای من نیست»!
 وجود همسری محکم  و با اعتماد به نفس و قابل اطمینان روح زن را آرام می سازد و به آنان اطمینان خاطر می بخشد! آنان اگر فکر کنند همسرشان از پس کار ها بر می آید به خود می بالند در چنین شرایطی زن بازوی شوهرش را دلبرانه می گیرد و وارد مهمانی ها می شود و با شعف شب مهمانی را سپری می سازد و پس از بازگشت از مهمانی چون گلوله از آتش سرخ در اتاق خواب با عشوه های تنانه ببر زندگی اش را آرام و مهربان می سازد!  
و اما مردان هم به زنی لبریز از زنانگی و نیاز و ناز نیازمند اند ، مردان همان اندازه که از یک انبرقفلی زنگ زده قدیمی متنفرند از یک زن زمخت و زبر و مردوار گریزانند و برایشان تهوع آور است!
 مفهوم تاریخی ازدواج این است :اتحاد عشوه گری زنان و قدرت مردان! یا میز گرد زیبایی و قدرت! (زن از تکیه کردن لذت می برد و مرد از تکیه گاه بودن )، زن از پناه یردن به سکون می رسد و مرد از پناه دادن ! زن از دوست داشته شدن و مرد از دوست داشتن ! مرد پیشه اش عاشق وشی است ، زن لذتش معشوقگی! 
زندگی آرام و لذت بخش محصول این تعامل و داد و ستد روانی است. اما امروزه موضوع بسیار نگران کننده و حتی خطر ناک است ! برخی از زنان دنیای امروز با استحاله ای حدودا ده ساله به مردان زبری بدل شده اند! که از دید مردان نفرت انگیز به نظر می رسند اینان اگر چه مانتو به تن دارند ودر آینه خود رو یواشکی رژی بر لبشان می کشند اما ، نه زن ، که اینان مردانی هستند که مغرورانه بر طبل استقلال می کوبند! و از سویی برخی مردان هم با یک دگردیسی تاریخی به زن بدل شده اند!
کو آن مردان دلیر و لبریز از اعتماد به نفشس دیروز ؟! کو آن زنان لبریز از زنانگی عصر ماردانمان! زنان مرد خو ،شانه هایتان را به پیش آورید که مردان کوچولوی شما می خواهند سرشان را بر شانه شما بگذارندو گریه ای حسابی سر دهند! زنان و مردان امروز خود را آماده کنید تا حلقه های ازدواجتان را در مرداب های فمینیستی بیندازید و بر نیمکت های حاشیه تاریخ، روزنامه های حقوق زن را مطالعه کنید تا مرگ عشق فرا برسد!
اگر زنان زن و مردان مرد نباشند خانه و خانواده با اره بی رحم نا مهربانی و خشونت به دو نیم تبدیل خواهد شد ، خودمان باشیم زنان نازنین روزگار من تا دیر نشده است سرتان را به شانه های شوهرانتان بچسبانید و زمزمه های عاشقانه سر دهید ! و مردان نازنین روزگار من نیز محم و استوار بر پاهای آهنین خود تکیه کنید ، تا بر شانه راستتان همسر طنازتان  و بر شانه چپتان فرزند شیرینتان تکیه کند و یکی از دلپذیر ترین عکس های تاریخ خانواده ساخته شود !                             ( آرمان داوری)
  • سامان امامی
  • ۱
  • ۰
ازدواج پسران با دختران مسن تر از خود عوارض زیادی دارد ، از جمله از دست رفتن زودتر جوانی و شهوت زنان نسبت به مردان و تبدیل شدن آن زن به مادر آن پسر

 

اما باید علت ترویج این مسئله را هم متذکر شد و در این جا برخی دلایل پیشنهاد می شود:

1- معادل دانسته شدن زن و مرد: همانطور که در پست های پیشین اشاره شد ، این معادله جاهلانه تنها به دلیل تعصب موجود در مکتب فمنیسم است که چشم خود را برروی حقیقت بسته است. طبق این تعریف ، هر چه برای مرد خوب است برای زن هم خوب است و بر عکس.

2- مجرد ماندن دخترهایی که شرایط سنگین برای ازدواج داشته و عدم وجود پسری که تمایل به خواستگاری از آنان داشته باشد: برخی دختران به دلیل کسب رقابت طلبی مردانه ناشی از فمنیسم ، سعی دارند که قدرت طلب باشند و این خصلت آنها توسط پسران بزرگتر از خود یا همسن خود درک شده و تمایل به آن دختران از سوی پسران هم سن و سال وجود ندارد ، لذا این دختران برای ازدواج ، ازدواج با پسر کوچکتر از خود را موجه جلوه می دهند تا بتوانند قدرت طلبی و سلیطگی خود را حفظ کنند و حتی امکان خواستگاری نیز داشته باشند. جالب توجه است که این دختران عدم درست بودن ازدواج با پسران کوچکتر از خود را ناشی از لفظ ساختگی مرد سالاری می نامند. اما درست نبودن این مسئله دلیل کاملا علمی و شهودی دارد و یک مسئله طبیعی است و به هیچ فرهنگ و سنتی مربوط نیست. مقصود از شرایط سنگین این دختران توقع بالای آنان نیست بلکه مقصود همان سلیطگی است. یعنی ممکن است هیچ توقع حقوق و ... هم نداشته باشند اما خواهان سلطه هستند و این موضوع برای پسران کوچکتر خیلی قابل درک نیست. باید خاطر نشان کرد که اگر در طول تاریخ ازدواج مرد با زن بزرگتر رخ می داده عمدتا فلسفه و دلیل کاملا متفاوت با این دلیل ذکر شده در اینجا دارد و خصوصیت که برای برخی دختران (مثل سلیطگی و ...) بیان شد ، نمی تواند به همه زنانی که با مرد بزرگتر ازدواج کردند نسبت داده شود ، بلکه مقصود این است که برخی دخترانی که دنبال ازدواج با پسر کوچکترند ، بنا به دلیل گفته شده این استدلال را به کار می برند.

3- تمایل پسران به زنان بزرگتر از خود به دلیل تجربه ارتباط عاطفی با زنانی غیر از مادر در کودکی: همانطور که می دانید اکنون سالهاست که زنان در مدارس مقطع ابتدایی پسران معلم هستند و نیز سالهاست که پسر بچه ها با مربیان زن در مهد کودک بزرگ می شوند. ارتباط عاطفی و مادرانه زنانی غیر از مادر با پسربچه به طور نسبتا مداوم باعث می شود که شیرینی این ارتباط در دوران بلوغ جنسی نیز یادآوری شود و فرد خواهان ترکیب تمایلات عاطفی ناشی از بلوغ با ارتباطات عاطفی کودکانه خود با زنان شود.

4- حل مسئله زنان بیوه: از انجایی که طول عمر زنان بالاتر از مردان هست لذا برای تنها نموندن زن در سنین پیری برای سالها ، این مسئله ترویج می شود. برای حل این مسئله راه و حل بهتری وجود دارد و آن ازدواج این زنان با مردان کوچکتر از خود یا بزرگتر ، در همان رده سنی بالاست. چون در سنین خیلی بالا کمتر بودن سن مرد از زن خیلی مشهود نبوده و مشکل ساز نیست و از طرفی در همان رده سنی نیز باز مردان بزرگتر در اولویت اند. ازدواج دختران با پسران کوچکتر از خود جز در سنین کهولت ، هیچ توجیه منطقی و هیچ عاقبت خوبی ندارد و کاملا مجزا از این گونه ازدواج ها در سنین کهولت است.

5- ترس برخی دختران از تجرد: به خاطر ترس از تجرد ، ازدواج با پسر کوچکتر از خود نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه مشکل دیگری هم اضافه می شود. برای دوری از تجرد نباید چنین ازدواجی کرد چون مشخص نیست ، پسر برای چه به سراغ دختر امده است و بهتر است دختران در سنین پایین تر با افراد مناسب ازدواج کنند زیرا با بالا رفتن سن ، احتمال تجرد قطعی بالاتر می رود و نیز دیگر زندگی زناشویی آن لذتی را که باید داشته باشد را ندارد.

6- یادآوری ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه: تا چنین اتفاقی می افتد ازدواج پیامبر یادآوری می شود اما باید دانست که اولا حضرت خدیجه خیلی زودتر از پیامبر جان سپرد و این پدیده در سنینی رخ داد که پیامبر خیلی فرتوت نبود و پیامبر پس از این موضوع چندین بار ازدواج کرد. برای این مسئله می توان چند شبهه را وارد کرد 1- اولا پیامبر در زمانی چند همسر داشتند ، اما آیا از این حرکت پیامبر یادآوری می شود؟ یا صرفا هر چه به نفع عده ای خاص است تنها از پیامبر یادآوری می شود.؟- ما تعداد زیادی ازدواج در میان امامان و پیامبران داریم اما چرا از میان این همه ازدواج ، تنها ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه باید الگو باشد؟ اگر همه زنان امروز مثل خدیجه و همه مردان امروز مثل پیامبر بودند ، این موضوع می تواند الگوی باشد که همچنین چیزی نیست.

  • سامان امامی
  • ۱
  • ۰
همه مسلمانان به این مطلب اعتقاد دارند که قرآن معجزه است. خداوند خود بیان می دارد که انسانی نمی تواند آیه ای مانند قرآن بیاورد زیرا انسان حتی خود را نمی شناسد و هیچ گاه هم در این جهان نمی تواند بشناسد.
قرآن به دلیل آیات و نوشته هایش معجزه است و به خاطر وجود حقایقی است که در ان نهفته است. و برای همین کسی نمی تواند مانند آن سوره و آیه ای بیاورد. متاسفانه امروزه از سوی افرادی که خود را صاحب معرفت از دین می دانند نه تنها برخی آیات قران رد می شود بلکه جای ان آیه ، ایه دیگری هم آورده می شود.
مثل همان مباحث مربوط به زن و مرد و حقوق آنان است که بدون این که اصلا درک شود فلسفه آیات چیست با یک برداشت بسیار کودکانه از قرآن ، آن را زیر سوال می برند و عملا آیه ای دیگر در آن جایگزین می کنند. و جالب این جاست که معمولا استدلال های برگرفته شده از فلاسفه غربی وارد این آیات می شود بدون این که درنظر گرفته شود که آیا نظرات این فیلسوفان چقدر موثر است و تا چه حد کارایی دارد و چه دستاوردی دارد.
در این وبلاگ در مورد دستاوردهای فمنیسم که یکی از مکاتب فیلسوفان غربی است سخن گفته شده است. از جمله در پست هایی مانند " سوئد ناخدای کشتی فمنیسم در حال غرق شدن" ، "نمونه ای از ارضا نشدن طبیعی " که باز مربوط به سوئد و کشورهای اطرافش است.
نمونه بارز مثال آوردن از دستاوردهای شوم فمنیسم همین کشورهای شمال اروپا از جمله سوئد و فنلاند است که در این وبلاگ خیلی زیاد از دولت های این کشورها و از وضعیت واقعی این کشورها سخن به میان آمده است.
بالاخره این خیلی احمقانه است که اگر کسی قرآن را نفهمد آن را با چیزی تعویض نماید که نمی داند دستاوردش چیست و اصلا کارایی دارد یا خیر؟
و اتفاقا بررسی این کشورها و بررسی اجرای احکام مقابل قرآن خود معجزه بودن قرآن را نشان می دهد. اگر قران می توانست که با حرف عده ای که درک درستی از آن ندارند تغییر کند که معجزه نبود.
خیلی از استدلال های انان برای تحریف آیات قرآن به زمان ربط داده می شود اما بسیاری از شبهاتی که آنان در مورد آیات قرآن بیان می کنند در زمان نزول قرآن هم قابل طرح شدن هست و اصلا شبهات جدیدی نیست و نیز ملاک ها و معیارهای جاهلانه امروز نمی تواند قران را مطابق با میل خود تغییر دهید. مثل این است که فردی در مکانی از شهر محله بدنام درست کند و بخواهد احکام اسلام را متناسب با محله بدنام خود کند!!!
اکنون در زمان بدنامی از تاریخ زندگی می کنیم و نمی توان دین را به این زمان جاهلیت امروز نسبت داد.
  • سامان امامی
  • ۱
  • ۰

همیشه از قدیم بحثی که فعالان حقوق زن مطرح می کردند حضور کم زنان در جامعه است اما این جمله را می توان به گونه دیگر مطرح کرد که کمی نگرش تغییر یابد. "چرا حضور مردان در جامعه زیاد است!!!" یعنی اصل همین جمله اخیر بوده ، چون بحث مقایسه است. و درمان آن نیز بیرون انداختن عده ای از مردان و جایگزین کردن آنان با عده ای زن هست.

با همین تفکر کار امروز به این جا کشید که خیلی از فرصت ها از مردان گرفته شد بدون این که خواست قلبی زنان باشد. اکثر زنان امروز می نالند از عدم مردانگی مردان و یا بی مسئولیتی مردان اما باید این مسئله را مطرح کرد که عدم داشتن مسئولیت بی مسئولیتی می اورد. وقتی بحث حضور کم زن بود فکر این نمیشد حضور بیشتر زنان در جامعه به حضور کمتر مردان می آنجامد.

همین شد که اکنون بسیاری از صندلی های دانشگاهها و ادارات توسط زنان گرفته شد در صورتی که می توانست در آن صندلی ها مردی نشسته باشد و مسئولیتی را عهده دار شده باشد. در قدیم مسئولیت های اجتماعی عمدتا با مرد بود و نقش زن همراهی مرد بود. و مرد و زن به معنای واقعی مکمل و شریک بودند اما امروزه رقابت ناسالم جای شراکت را گرفته است.

به هر حال امروزه افراط حضور زنان در جامعه کاملا مشهود است. به عنوان مثال در رشته هایی که ممکن است طرف هر روز با صدها کارگر مرد در تماس باشد ، تعداد زیادی زن تحصیل می کنند. اما نه کار مربوط به رشته با توجه به شرایط آن از نظر اخلاقی درست است و نه مناسب با وضعیت روانی و جسمانی زن و در عوض این کار که برای یک مرد مناسب بود و  حتما به ازای کار هر زن از مردی سلب شده است.

در قدیم که مذهب پررنگ تر بود به این مسائل توجه خیلی بیشتری می شد و علیرغم این که حکومت پهلوی حکومت دینی نبود اما جامعه مشکلات امروز را نداشت. چگونه می شود از مردانی که امکان حصول مسئولیت از انان گرفته می شود و روز به روز هم بیشتر گرفته می شود انتظار مسئول بودن را داشت. این یک واقعیت است که بیان شد یعنی هیچ گاه حضور افراطی قشری بدون عدم حضور قشری دیگر امکان پذیر نیست. با توجه به شیوه تقسیم مسئولیت در اسلام مشخص است که شیوه مردم در گذشته نه چندان دور خیلی نزدیکتر به زندگی مورد نظر اسلام بوده است.

اما چرا شرایط امروز از احکام اسلام دور است؟ ، بر خلاف حرفهای بسیاری از فمنیستها ، حضور پررنگ مردان در جامعه در گذشته به معنای سلطه نبود بلکه به معنای مسئولیت بود ، زنان هر چند هم که حضور جدی داشته باشند هیچ گاه بر اساس فطرت خود تمایل ندارند در برابر مرد مسئول باشند و یا مسئولیت مرد سالمی را به عهده گیرند.( البته این بحث جدا از فداکاری های زنان سابق در زندگی با همسران بیمار خود است.) و اصولا این سیستم خانواده برای خود زنان هم خوشایند نیست و برای همین مدام از مردان امروزی می نالند و مردان هم چون در مقابل خیلی از زنان امروز نمی توانند مسئولیتی عهده دار شوند خودبخود سرد و بی مسئولیت می شوند و رفته رفته غیرت و مردانگی شان خاموش می شود و جامعه و آینده بسیار هولناکی به وجود خواهد امد. از طرفی چنین مردانی خیلی کم به فکر ازدواج و تشکیل خانواده می افتند بخصوص در برابر زنان مقابل خود که طبیعی است چون این نیز از فطرت مرد نشئت می گیرد. و البته که در چنین جامعه ای امنیت و آرامش زنان نیز خیلی کم خواهد شد.

این که به اسم حق حضور در جامعه ، تفریط حضور مردان در جامعه رقم بخورد هیچ سازگاری با الگوی اسلام ندارد.

در این وبلاگ در پست های زیادی اشاره شد که پست ها و مسئولیت های سنگین زنان نه تنها طبق متن بالا ، به معنای گرفتن این مسئولیت ها از مردان است که برای آنان این مسئولیت ها مناسب است بلکه تنها فشار اوردن به زن و شکستن او و تحت فشار قرار دادن خانواده او و نیز مانعی برای رسیدن به مسئولیت واقعی زن است.

  • سامان امامی
  • ۱
  • ۰

خواندن این پست به همراه خواند پست قبلی توصیه می شود. مطالب پررنگ متعلق به وبلاگ ذکر شده است و مطالب کمرنگ متعلق به همین وبلاگ است.

....................................................................................................................................

گاهی نیز از حقوق زنان می گویند و چنین وا می نمایند که زنان را حقوقی هست که ما جلو آنها را گرفته ایم؛ و اینکه زنان باید پابپای مردان راه روند و همچون آنان در پارلمان نماینده باشند، همچون مردان در عدلیه به داوری و قضاوت برگزیده شوند، همچون آنان وزیر گردند و رییس اداره شوند. اینها حقوق آنهاست که ما جلو گرفته ایم!

ولی اینها حقوق زنها نیست و ما در این درباره سخن خواهیم راند. زنان باید به کشور و توده مردم دل بندند و از پیشآمدها آگاه باشند و در کارها همدستی نمایند. ولی نماینده شدن و داور و قاضی بودن کارهای آنها نیست. خدا زنان را برای کارهایی آفریده و مردان را برای کارهایی.

آری امروز بزنان سختیهایی می رود ولی نه از آنکه آنها دسته جدایی هستند، بلکه از اینکه آمیغها(= حقایق) شناخته نمی باشد و یکراه بخردانه برای زندگانی در میان نیست.

یک حق زنان که امروز پایمال می گردد حق شوهر پیدا کردن و فرزند داشتن است؛ این حق بی چون و جرای زنهاست.

خدا زنان را برای مردان و مردان را برای زنان آفریده که هیچیکی جدا از دیگری نتواند زیست ، و از اینجاست که شماره زنان و مردان را در همه جا و در همه زمانها یکسان( یا بسیار نزدیک بهم) گردانیده.

اینست مردی که بسال زناشویی رسیده و زن نمی گیرد هر آینه زنی را بدبخت می گرداند ( و بر عکس ) اگر کسانی در پی هواداری از زنهایند باید همین را بدیده گیرند. این ستم را باز گردانند، با این ستمگران درافتند. باید زناشویی ناچاری ( = اجباری) باشد که مردی که بسال زناشویی رسیده زن گیرد و گرنه بزهکار شناخته گردد و کیفر بیند[ و همینطور زنانی که بدون دلیل و به بهانه درس و تحصیلی که در اکثر موارد مورد نیاز آنها و جامعه نیست تن به ازدواج نمی دهند و فشار جنسی بر مردان مجرد وارد می کنند و آن زمینه ساز انواع انحراف و بزهکاری می شود و مردان جوان بجای گذاشتن توان و تلاش خود برای کار و تحصیل و تولید و پیشرفت کشور باید بدنبال راهی برای ارضاء غریزه جنسی باشند و تمام توان و انرژی و پول آنها صرف راههای نامشروع شود.

...........................................................................................................................................

مطلب فوق از وبلاگ شجاعانه برای وطنم بود که مدتی است دیگر نویسنده وبلاگ آن فعال نیست ایشان استدلالی که در مورد حقوق واقعی زنان آورده که گفته خودشان بعدها در مورد آن سخن خواهند گفت را ما در وبلاگمان بسیار گفتیم و در واقع حرفهایی که ایشان قرار بود بزند اما نزده است را بیان کردیم. ایشان در وبلاگشان تغییر سریع وضعیت زنان در دهه های اخیر و تناقض اساسی بین نظر علما در سالهای پیش و نه چندان دور و امروز را به وضوح نمایش داده است. البته مطلبی در این وبلاگ بود که قابل قبول نبود و با مطلب فوق تضاد داشت و آن عبارت بود از "فعلا می خواهم با طرح این مسایل به مردان جامعه یادآوری کنم که زنان از کجا به کجا رسیده اند اما وضع آنها چیست که هنوز اندر خم یک کوچه مانده اند. بررسی جنجالهای حضور اجتماعی و دخالت زنان در سیاست طی 50 - 60 سال اخیر که در چند یادداشت بعد از این خواهد آمد برای آشنایی با روند تغییر نگرش ها نسبت به چالشی ترین مباحث فرهنگی و اجتماعی می تواند جالب باشد و از سوی دیگر برای مردان جامعه می تواند الهام بخش باشد که اگر کمی تلاش کنند و زوری بالای سر مسئولان و حتی روحانیت بیاورند آنها هم می توانند خود را از قید و بند بسیاری از قوانین ظالمانه و متحجرانه ای که بر آنها تحمیل می شود و هیچ تناسبی با شرایط امروز جامعه ندارد ( و از جمله در حوزه حقوق خانواده )  خلاص کنند " 

...........................................................................................................................................

این مطلب ذکر شده با عبارات بالا تضاد داشت و از نوع همان تضادهایی بود که در پست قیلی بدان اشاره شد. نتیجه استدلال دوم نویسنده آن وبلاگ این است که مردان نیز از مسئولیت می گریزند و خواهان دوری از مسئولیت هستند که اصلا مطلوب زنان نیست. البته قوانین متحجرانه اگر شامل مهریه نجومی باشد که درست است اما این مهریه ها متعلق به زمان حال است یا گذشته؟ مسلم است که زمان حال. اگر زنان از وضعیتی که بودند فاصله گرفتند و خیلی از مردها را راندند و جای انها را با تشویق مردان بالا سر خود گرفتند دلیل نمی شود که مردان نیز خود را خلاص کنند چون میشود همان وضعیت غیر طبیعی و ننگ آور امروز و تازه تشدید هم می شود. مردان می بایست هنوز خواستار مسئولیت باشند و از جامعه بخواهند که مسئولیت های آنها را از انان نگیرد و آنان را از کار و مسئولیت منع نکند(طبق گفته پست تعریف نادرست حقوق زن، دادن مسئولیت ها و پست های سنگین به زنان با وجود مردانی که می توانند این پست ها و مسئولیت ها عهده دار شوند نشان از بی مسئولیتی و بی غیرتی مردان سرزمین است.) تا زن و مرد هر دو بتوانند به نیاز فطری خود دست یابند و مرد بتواند تکیه گاه محکم خانواده خود و فردی مسئول بماند تا نه زنی از مردی بنالد و نه مردی از زنی.

  • سامان امامی
  • ۱
  • ۰

به طور کلی در جنبش حقوق مردان نیز مانند فمنیسم یک سری حقوقی برای مردان مظرح می شود که حقوق واقعی مردان نیست ، مثل خیلی از حقوقی که فمنیسم بیان می کند که اصلا حقوق واقعی زنان نیست.

با توجه به ایه 34 سوره نساء با توجه به مسئولیت هایی که به مرد داده شده که در واقع حقوق او نیز است ، فرمانبرداری در برابر شوهر و متواضع بودن زن و نیز محافظ حقوق شوهر بودن در پشت سر وی مطرح شده است. اما در جاهایی مشاهده می شود که به دلیل اینکه برخی زنان خود پول در می آورند و ... نیاز به فرمانبرداری نیست و نیز برای مرد هم نباید نفقه و مهریه باشد. اما این استدلال کاملا غلط است.

دلیل غلط بودن این استدلال آن است که در آیه دیگر از قرآن در سوره بقره نفقه زن برای مرد واجب است و اصولا چون نفقه برای مرد واجب است خودبخود شرایط آیه 34 سوره نساء باید محقق شود و این گونه می شود که خود بخود فرمانبرداری بر زن در مقابل مرد مسئول و متدین ، واجب می شود. دلیل عقلانی آن هم مشخص است و آن جلوگیری از هرج و مرج خانواده و به دنبال آن جامعه است. برای این که در خانواده و در بین زن و شوهر یک نفر می بایست تصمیم گیرنده باشد و اگر قرار شد کسی فرمانبردار نباشد و کسی مسئول کلی خانواده نباشد اصولا آن خانواده در اعشار ثانیه فرو خواهد پاشید و در پی طلاق معنوی ، طلاق واقعی هم رخ خواهد داد و با افزایش طلاق هم جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد.

این که چون فمنیسم در صدد آزادسازی زنان از قید و بندهای زناشویی بود ، برخی جنبش های مردان نیز در صدد آزاد سازی مردان از مسئولیت و خانواده بود که نتیجه اش جز هرج و مرج و فساد و تربیت غلط فرزندان نبود.

با این استدلال های انحرافی ، عملا زن و مرد هر یک دنبال خود باید بروند و چیزی به نام خانواده معنا ندارد. و باید دانست که تمام مواردی که به ظاهر محدودیت برای زنان و یا مردان به شمار می روند حق آنان است و متناسب با فطرت آنان است. کدام زنی دوست دارد خرجی شوهرش را به طور مداوم بدهد؟ کدام مردی دوست دارد از همسر خود خرجی دریافت کند؟ کدام زنی دوست دارد که شوهرش هیچ نفهمد و اصلا نشود رویش حساب باز نکرد؟ و کدام مردی دوست دارد در چشم همسرش گونه ای باشد که نتوان روی آن حساب باز کرد؟ به این سوالات نگاه کنید و خودتان جواب دهید و بعد نگاهی به قرآن و مکاتب فمنیستها و برخی افرادی که در خارج از کشور یا داخل خود را مدافع حقوق مرد می نامند بیندازید. متوجه میشوید اسلام تمام خواسته های مطرح شده در این سولات را براورده می کند اما این مکاتب برعکس است.

در سایت انجمن حمایت از حقوق مردان چنین استدلالی در پستی مشاهده شد ، باید دانست که این مطلب با بسیاری از پست های این سایت تضاد دارد و اگر این سایت از حضور زنان در بسیار از جاهای جامعه می نالد و خواستار بهبود وضع در افراط حضور زنان در جامعه و گرفتن جای مردان در جامعه هستند نمی بایست با استدلالی نظیر اینکه اگر نفقه و ... توسط زن تامین شد نیاز به فرمانبردار بودن زن نیست و مرد هم باید از نفقه و ... معاف شود که این دقیقا همان فمنیسم هست. چنین استدلالی سبب می شود که زن و مرد هر یک نخود نخود روند خانه خود وهمچنین خیلی مطلوب است برای فمنیستها زیرا فمنیستها می خواهند مرد از نفقه معاف شود تا بهانه ای برای حضور افراطی زنان در جامعه و زن محوری جامعه داشته باشند. این سایت و امثال این سایت ها باید خواستار مسئولیت مالی خود باشند و باید از جامعه بخواهند که آنان را در این راه کمک کند و نه این که با چنین استدلال هایی مانند آنچه گفته شد خود را در جامعه منزوی تر کنند و خود را بی غیرت تر کنند و فکر کنند خود را آزاد کردند. نمونه ای از این استدلالهای آزاد سازی و خلاص سازی که با حقوق واقعی مرد و برخی گفته های دلسوزان تضاد دارد در پست شجاعانه برای وطنم نیز بیان شد. زنان نیز همین حالت را با فمنیسم دارند (یعنی همان حالت تعریف دروغین حقوق زن که در واقع حقوق حقیقی آنان نیست) که در این وبلاگ بارها ذکر شد.

  • سامان امامی
  • ۱
  • ۰
مطلب زیر از وبلاگ http://zanemomene.blogfa.com/ آورده شده است. با خواندن روایات زیر متوجه تضاد امروز برخی روشنفکران و یا اسلام شناسان امروز با اندکی گذشته می شوید. آیا دین جدیدی تولید شده است؟ آیا پیامبری جدید آمده است؟ توصیه می شود این مطالب را بخوانبد.

در این فراز به ذکر پاره ای از آیات و روایاتی بیش از روایات فوق در دوبخش می پردازیم. بخش اول در مورد مطلوبیت و بلکه ضرورت اجتناب زنان از همدوشی و اختلاط با مردان است که به تبع آن می توان ممنوعیت حضور زن در عرصه هایی را نتیجه گرفت که مستلزم اختلاط غیر ضروری و حرام است.  بخش دوم شامل آیات و روایاتی است که تصدی اموری چون وکالت، قضاوت، وزارت وتصدی مسئولیتهای اجرایی را ممنوع و غیر مجاز اعلام می دارد.
بخش اول
الف‌) آیات‌
1. الرَّجال‌ُ قوّامُون‌َ عَلَی‌ النَّساء بما فَضِّل‌َ اللهُ بَعْضَهُم‌ عَلی‌ بَعْض‌ٍ....
مردان‌ باید بر زنان‌ مسلط‌ باشند، چرا که‌ خداوند بعضی‌ (مردان‌) را بر بعضی‌ دیگر (زنان‌) برتری‌ بخشیده‌ است‌.
مفسران‌ با توجه‌ به‌ سیاق‌ آیه‌ و روایات‌ معصومین‌:، قوّامیّت‌ مطلق‌ مرد را بر زن‌ ـ اعم‌ از قوامیّت‌ شوهر بر زن‌ در خانواده‌ و قوّامیّت‌ مردان‌ بر زنان‌ در اجتماع‌ ـ استفاده‌ می‌کنند.
علامه طباطبایی‌ (ره) در این‌ باره‌ می‌نویسد:
«آیه «الرجال‌ قوّامون‌ علی‌ النّساء...» منحصر به‌ همسران‌ نیست‌ که‌ فقط‌ مرد بر همسرش‌ تسلّط‌ داشته‌ باشد بلکه‌ این‌ حکم‌ در مورد قوّامیّت‌ صنف‌ مردان‌ بر صنف‌ زنان‌ در همه امور مربوط‌ به‌ زندگی‌ این‌ دو، می‌باشد. آیه‌ واجد اطلاق‌ تام‌ّ است‌.»  [1]
آیةالله سید محمّد حسین‌ حسینی‌ طهرانی‌ (ره) می‌نویسد:
«احتمال‌ انحصار مقصود آیه‌ به‌ محیط‌ خانواده‌ و این‌که‌ مردان‌ تنها بر همسرانشان‌ قیمومیّت‌ دارند، به‌ دلیل‌ اطلاق‌ آیه‌ و عدم‌ قید آن‌ به‌ خانه‌ و همسران‌، مردود است‌ و اگر چنین‌ بود باید گفته‌ می‌شد: الرجال‌ قوّامون‌ علی‌ نسائهم‌. علاوه‌ بر این‌، اگر این‌ انحصار را بپذیریم‌ جا دارد از خداوند متعال‌ بپرسیم‌ چگونه‌ در حالی‌ که‌ زن‌ را سرپرست‌ خانه‌اش‌ ـ که‌ به‌ امور جزئی‌ و محدود می‌پردازد ـ قرار نداده‌ است‌، به‌ او اجازه قیمومیّت‌ و ولایت‌ بر همه خانه‌های‌ امّت‌ و دولت‌ اسلامی‌ را داده‌ است‌؟ آیا سرپرستی‌ حکومت‌ که‌ مساوی‌ با سرپرستی‌ عموم‌ جامعه‌ است‌، مهم‌تر از سرپرستی‌ خانه‌ نیست‌؟ آیا ممکن‌ است‌ مسلمانی‌ بپذیرد که‌ خداوند زن‌ را سرپرست‌ و مسلّط‌ بر میلیون‌ها مرد و زن‌ قرار دهد امّا او را مسلّط‌ بر شوهرش‌ و بلکه‌ او را هم‌درجه او نیز قرار ندهد؟ [2]
2. وَ قَرْن‌َ فی‌ بُیُوتکُن‌ِّ....
و در خانه‌هایتان‌ بمانید
تصدی‌ مشاغل‌ و مناصب‌ و حضور گسترده اجتماعی‌ زن‌ با توصیه‌ مطلق‌ آن‌ها به‌ استقرار در خانه‌ منافات‌ دارد و جز موارد محدود و خاصّی‌ که‌ شرع‌، خروج‌ از خانه‌ را برای‌ زن‌ مباح‌، مستحب‌ و یا واجب‌ می‌داند، نمی‌تواند این‌ آیه‌ را مقیّد نماید. (البته این برای زنان پیغبر است اما زنان پیغمبر به عنوان الگویی شناخته شدند و از آنان بر خلاف فرهنگ امروزی خواسته نشده که در تبلیغ دین ، پا به پا پیامبر را در اجتماع یاری دهند.)
ب‌) روایات‌
در ماجرای‌ تاریخی‌ جمل‌ و جنگ‌ عایشه‌ با امام‌ علی علیه السلام، عایشه‌ قبل‌ و بیش‌ از آن‌که‌ به‌ خاطر رودررویی‌ با امام علیه السلام و حاکم‌ مسلمین‌، عتاب‌ و سرزنش‌ شود، به‌ خاطر سرپیچی‌ از سفارش‌ قرآن‌ مبنی‌ بر لزوم‌ استقرار زنان‌ در خانه‌ و عدم‌ خروج‌ غیرضروری‌ از آن‌ و رهبری‌ کردن‌ ناکثین‌، مورد اعتراض‌ قرار می‌گیرد.
امام‌ علی علیه السلام طی‌ نامه‌ای‌ خطاب‌ به‌ عایشه‌:
1. امّا بعد فانّک‌ خَرَجْت‌ غاضبَةً للّه‌ و لرَسُوله‌، تَطْلُبین‌َ اَمْراً کان‌ عنک‌ موضوعاً، ما بال‌ النساء و الحرب‌ و الاصلاح‌ بین‌ الناس‌؟ تَطْلُبین‌َ بدَم‌ عثمان‌؟ وَلَعمری‌ لَمن‌ عرِّضَک‌ للبلاء وحَمَلَک‌ علی‌ المعصیة اَعظم‌ُ الیک‌ ذنباً من‌ْ قَتَلَة عثمان‌... فَاتِّقی‌ الله وارْجعی‌ الی‌ بیتک‌.
تو در حالی‌ که‌ خدا و رسولش‌ را به‌ خشم‌ وا داشتی‌ خروج‌ کردی‌ و به‌ انجام‌ عملی‌ مبادرت‌ کردی‌ که‌ خداوند آن‌ را از تو نخواسته‌ است‌. زنان‌ را با جنگ‌ و اصلاح‌ بین‌ مردم‌ چه‌ کار؟ خون‌خواهی‌ عثمان‌ را می‌کنی‌؟ قسم‌ به‌ جان‌ خودم‌ آن‌که‌ تو را در معرض‌ این‌ بلا قرار داد و بر نافرمانی‌ خداوند وادارت‌ کرد، گناهش‌ باید نزد تو بزرگ‌تر از گناه‌ قاتلان‌ عثمان‌ باشد، پس‌ از خداوند بترس‌ و به‌ خانه‌ات‌ برگرد.
امام علیه السلام، همچنین‌ بعد از پایان‌ جنگ‌ جمل‌ به‌ سراغ‌ عایشه‌ آمد و با چوبی‌ بر کجاوه‌ او زد و فرمود:
2. یا حمیراء! رسول‌ُالله اَمَرَک‌ بهذا؟ اَلَم‌ یأمُرک‌ اَن‌ْ تَقَرّی‌ فی‌ بیتک‌؟ والله ما اَنْصَفَک‌َ الّذین‌ اَخْرَجُوک‌ اذْ صانُوا عَقائلَهُم‌ وَاَبْرَزُوک‌.
حمیرا! آیا پیامبر صلی الله علیه و آله تو را به‌ این‌ کار سفارش‌ کرده‌ بود؟ آیا به‌ تو فرمان‌ نداده‌ بود که‌ در خانه‌ات‌ بمانی‌؟ به‌ خدا قسم‌ آن‌ها که‌ تو را از خانه‌ بیرون‌ کشیدند، در حق‌ تو بی‌انصافی‌ کردند؛ چراکه‌ از زنان‌ خود صیانت‌ کردند و تو را در معرض‌ دید قرار دادند.
زید بن‌ صرحان‌ در پاسخ‌ به‌ دعوت‌ عایشه‌ که‌ از او خواسته‌ بود از علی علیه السلام جدا شود و به‌ یاری‌ او بیاید، نامه‌ای‌ چنین‌ به‌ وی‌ نوشت‌:
سلام‌ٌ علیک‌، تو [زن‌] وظیفه‌ای‌ داری‌ و ما [مردان] وظیفه‌ای‌ دیگر، وظیفه تو آن‌ است‌ که‌ در خانه‌ات‌ بنشینی‌ و وظیفه ما آن‌ است‌ که‌ با مردم‌ [دشمنان] بجنگیم‌ تا فتنه‌ای‌ نباشد. اکنون‌ تو وظیفه‌ات‌ را رها کرده‌ای‌ و از ما می‌خواهی‌ که‌ دست‌ از وظیفه‌مان‌ برداریم‌. والسّلام‌. 
اُم ‌ّسلمه‌ همسر مؤمن‌ و فهیم‌ پیامبر صلی الله علیه و آله نیز طی‌ نامه‌ای‌ به‌ عایشه‌ او را چنین‌ مورد عتاب‌ قرار داد:
ان‌ِّ عمودَ الاسلام‌ لن‌ یثاب‌َ بالنساء ان‌ مال‌ و لن‌ یُرأب‌َ بهن‌ِّ ان‌ْ صُدع‌َ، حُمادَیات‌ُ النساء غَض‌ُّ الاطراف‌ و خَفْض‌ الاصوات‌ و  ....
ستون‌ دین‌ اگر کج‌ شود، به‌ وسیله‌ زنان‌ مستقیم‌ نگردد و اگر شکاف‌ بردارد، با زنان‌ اصلاح‌ نشود. از زنان‌ پسندیده‌ آن‌ است‌ که‌ چشم‌ خود فرو بندند و صدا کوتاه‌ سازند.
علاوه‌ بر روایات‌ فوق‌، روایاتی‌ نیز صریحاً با نهی‌ از اطاعت‌ زنان‌؛ ولایت‌، سرپرستی‌ و مدیریّت‌ آنان‌ را در امور جامعه‌ رد می‌کند:
قال‌ رسول‌ الله صلی الله علیه و آله:
3. طاعَةُ المرأة ندامَة.
فرمانبری‌ از زن‌ مایه‌ پشیمانی‌ است‌.
هلکت‌ الرجال‌ حین‌ اَطاعت‌ النساء. 
مردان‌ آن‌گاه‌ که‌ از زنان‌ فرمانبری‌ نمودند، هلاک‌ شدند.
قال‌ علی علیه السلام:
4. ثلاث‌ٌ مُهلکات‌: طاعة النساء.... 
سه‌ چیز هلاک‌کننده‌ است‌: فرمانبری‌ از زنان‌....
5. کل‌ّ امری‌ٍ تُدَبَّره‌ُ امْرَأَةٌ فَهُو ملعون‌. 
هر کس‌ زمام‌ امور خود را به‌دست‌ زنی‌ بسپارد، ملعون‌ است‌.
دسته‌ای‌ دیگر از روایات‌، مستقیماً از تولّی‌ امور اجتماعی‌ توسط‌ زنان‌ نهی‌ می‌کنند:
قال‌ رسول‌الله صلی الله علیه و آله:
6. لیس‌ علی‌ النساء ... وَلاتَوَلِّی‌ القضاء. 
زنان‌ نباید متصدّی‌ قضاوت‌ شوند.
7. لایُفْلَح‌ُ قَوم‌ٌ وَلیَتْهُم‌ُ امْرَأَةٌ. 
مردمی‌ که‌ زن‌ فرمانروایشان‌ باشد، سعادتمند نمی‌شوند.
8. لایُقَدَّس‌ُ اللهُ اُمِّةً قادَتْهُم‌ْ امْرَأةٌ. 
خداوند امتی‌ را که‌ زن‌ رهبری‌شان‌ کند، تقدیس‌ نخواهد کرد.
9. لایُفْلح‌ُ قَوم‌ٌ وَلِّوْا اَمْرَهُم‌ْ امْرَأةً. 
مردمی‌ که‌ زمام‌ امورشان‌ را به‌دست‌ زن‌ بسپارند، سعادتمند نمی‌شوند.
10. لَن‌ْ یُفْلَح‌َ قوم‌ٌ تُدَبَّرُ اَمْرَهُم‌ امْرَأَةٌ. 
مردمی‌ که‌ زن‌ تدبیر امور آنان‌ را برعهده‌ بگیرد، هرگز سعادتمند نمی‌شوند.
قال‌ علی علیه السلام:
11. لاتُمَلَّک‌ المرأةَ ماجاوَزَ نَفْسَها فان‌ِّ المرأة ریحانَةٌ ولیست‌ بقَهْرمانَة. 
کاری‌ را که‌ فراتر از توان‌ زن‌ است‌ به‌ او مسپار؛ زیرا زن‌ ریحانه‌ (موجودی‌ ظریف‌) است‌ و متصدّی‌ و حاکم‌ بر امور نمی تواند باشد.
قال‌ الباقر علیه السلام:
12. لاتَوَلّی‌ الْمَرْأةُ القَضاءَ وَلاتَوَلّی‌ الامارة. 
زن‌، نباید قاضی‌ و امیر شود.
قضاوت‌ زنان‌ از نگاه‌ فقها
عدم‌ صلاحیّت‌ زن‌ برای‌ قضاوت‌، بین‌ فقهای‌ شیعه‌ (و اغلب‌ فقهای‌ سنّی‌) اجماعی‌ است‌. شهید ثانی‌ در مسالک‌ می‌نویسد:
«امّا شرط‌ مرد بودن‌ قاضی‌ به‌ دلیل‌ مناسب‌ نبودن‌ زن‌ برای‌ این‌ منصب‌ می‌باشد؛ زیرا همنشینی‌ و اختلاط‌ با مردان‌ و بلند حرف‌ زدن‌ در بین‌ آن‌ها که‌ از لوازم‌ منصب‌ قضاوت‌ است‌، برای‌ زن‌ سزاوار و جایز نیست‌. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده‌ است‌: مردمی‌ که‌ زن‌ فرمانروای‌ آن‌ها باشد، سعادتمند نخواهند شد.»  
صاحب‌ جواهر می‌نویسد:
«اما شرط‌ مردی‌ برای‌ قاضی‌ به‌ دلیل‌ اجماع‌ و سخن‌ پیامبر صلی الله علیه و آله است‌ که‌ فرمود: مردمی‌ که‌ زن‌ فرمانروای‌ آن‌ها باشد، سعادتمند نخواهند شد و در حدیثی‌ دیگر که‌ فرموده‌ است‌: زن‌ متولّی‌ قضاوت‌ نمی‌شود... و این‌ تأیید می‌شود با ناتوانی‌ زن‌ از اداره این‌ منصب‌ و این‌که‌ همنشینی‌ با مردان‌ و بلند سخن‌ گفتن‌ در میان‌ آنان‌ برای‌ او روا نیست‌. هم‌چنین‌ نصوصی‌ که‌ در مورد نصب‌ قاضی‌ در زمان‌ غیبت‌ است‌، ظهور در غیر زن‌ دارد و بلکه‌ در بعضی‌ از روایات‌ به‌ مرد  تصریح‌ شده‌ است‌.» 
علامه‌ طباطبایی‌ می‌نویسد:
«ممنوعیت‌ زنان‌ از حضور در جهاد مانند ممنوعیت‌ از تصدی‌ قضاوت‌ و ولایت‌، سنت‌ مسلمی‌ در اسلام‌ است‌.» 
گروهی‌ دیگر از روایات‌، از مشورت‌ با زنان‌ نهی‌ کرده‌اند که‌ مؤیّد ناتوانی‌ زنان‌ در تصدّی‌ امور اجتماعی‌ و حکومتی‌ است‌:
قال‌ علی علیه السلام:
13. ایّاک‌ ومشاوَرَةَ النساء الاّ مَن‌ْ جَرِّبْت‌َ بکمال‌ عقل‌ٍ فَان‌ِّ رأیَهن‌ُّ الی‌ اَفْن‌ٍ وعَزْمَهُن‌ِّ الی‌ وَهْن‌ٍ.  
از رأی‌ زدن‌ با زنان‌ بپرهیز؛ زیرا ایشان‌ را رأیی‌ کم‌مایه‌ و عزمی‌ ناتوان‌ است‌. مگر زنی‌ که‌ رشد عقلی‌ او را آزموده‌ باشی‌.
قال‌ رسول‌الله صلی الله علیه و آله:
14. اربَعَة مُفْسدَة للقلوب‌ ... وَالاخذ برأیهن‌ِّ. 
چهار چیز تباه‌کننده دل‌ها است‌: ... و عمل‌ به‌ رأی‌ زنان‌.
قال‌ الصادق علیه السلام:
15. ایّاکم‌ و مشاورةَ النساء فان‌ِّ فیهن‌ِّ الضعف‌ و الوهن‌ و العجز.
از رایزنی‌ با زنان‌ بپرهیزید؛ زیرا در آن‌ها ضعف‌ و سستی‌ و ناتوانی‌ است‌.
روایاتی‌ نیز درباره وضعیت‌ زنان‌ در آخرالزمان‌ است‌ که‌ به‌ بیانی‌ دیگر مؤیّد مدّعا است‌. پیش‌ از ذکر این‌ روایات‌ باید به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ کنیم‌ که‌ آن‌چه‌ درباره نشانه‌های‌ آخرالزمان‌ در احادیث‌ آمده‌ است‌، اغلب‌ ـ جز در مواردی‌ خاص‌ ـ پدیده‌هایی‌ مذموم‌ به‌ شمار می‌روند و لحن‌ روایات‌ به‌ خوبی‌ این‌ امر را نشان‌ می‌دهد:
قال‌ رسول‌الله صلی الله علیه و آله:
16. اذ استُعْمل‌َ السُّفها وَشاوَرُوا النساء. 
[آخرالزمان] آن‌گاه‌ است که‌ نابخردان‌ به ‌کار گرفته‌ شوند و زنان‌ مورد مشورت‌ قرار گیرند.
17. اذا رَفَعُوا البنیان‌ وشاوَرُوا النسوان‌ ویَکْثُرُ الاختلاط‌. 
آن‌گاه‌ که‌ ساختمان‌ها مرتفع‌ می‌گردد، با زنان‌ رایزنی‌ می‌شود و اختلاط‌ زن‌ و مرد فراوان‌ می‌شود.
18. عندها امارَةُ النساء. 
در آن‌ هنگام [آخرالزمان]، زنان‌ حکومت‌ می‌کنند.
قال‌ علی علیه السلام:
19. و ذلک‌ اذا تَسلِّطَت‌ النساءُ وَسَلِّطْن‌َ الاماء واُمَّرَت‌ الصبیان‌. 
و آن‌ [آخرالزمان‌] هنگامی‌ است‌ که‌ زن‌ها و کنیزان‌ حکمروایی‌ می‌کنند و از کودکان‌ فرمان‌ برده‌ می‌شود.
20. واذا غَلَبَت‌ النساءُ عَلی‌ الملک‌ وَغلَبْن‌َ کُل‌ِّ امْری‌ٍ فلایُؤتی‌ الاّ ما لَهُن‌ِّ فیه‌ هوی‌. 
و آخرالزمان آن‌گاه‌ است که‌ زنان‌ بر حکومت‌ و بر هر مردی‌ چیره‌ شدند و هیچ‌ عملی‌ جز با تأمین‌ خواست‌ آنان‌ انجام‌ نشود.
سیره مسلمین‌
علاوه‌ بر ادلّه قرآنی‌ و روایی‌، می‌توان‌ به‌ سیره مسلمین‌ و اهل‌ شریعت‌ نیز بر ردّ ولایت‌، قضاوت‌ و مدیریت‌ اجتماعی‌ زنان‌ استدلال‌ کرد.
از آغاز ظهور اسلام‌ و بلکه‌ از آغاز خلقت‌ آدم‌ و ظهور شرایع‌ الهی‌ تاکنون‌، خداوند، انبیا، اوصیا و مردم‌ متشرّع‌، تدبیر امور اجتماعی‌ را به‌دست‌ زنان‌ نمی‌سپرده‌اند و به‌ همین‌ خاطر در تاریخ‌، زنی‌ را به‌ عنوان‌ پیامبر، امام‌، وصی‌ّ، حاکم‌ مشروع‌، قاضی‌، رئیس‌ قوم‌ و قبیله‌ و گروه‌، کدخدای‌ ده‌، فرماندار شهر و... سراغ‌ نداریم‌. این‌ در حالی‌ بوده‌ است‌ که‌ پیوسته‌ زنانی‌ مؤمن‌ و صالح‌ و حتی‌ بعضاً توانمند بر انجام‌ برخی‌ مسئولیت‌های‌ اجتماعی‌ حضور داشته‌اند امّا به‌ دلیل‌ آن‌که‌ شرایع‌ و ادیان‌ آسمانی‌ تصدّی‌ چنین‌ نقش‌هایی‌ را برای‌ صنف‌ زنان‌ مشروع‌ نمی‌دانسته‌اند، از نصب‌ آنان‌ به‌ این‌ مناصب‌ خودداری‌ می‌کردند.
آیت الله سیّدمحمّدحسین‌ حسینی‌ تهرانی‌ (ره) در این‌ مورد با عنوان‌  «سیره عملی‌ پایدار» می‌نویسد:
«[یکی‌ از دلایل‌ عدم‌ جواز حکومت‌ و قضاوت‌ زنان‌] سیره‌ است‌ که‌ بدون‌ شک‌ در این‌ مورد محقّق‌ است‌ و معنای‌ سیره‌ این‌ است‌ که‌ فقها، علما و حاکمان‌ مسلمان‌ اعم‌ از شیعه‌ و سنّی‌ از زمان‌ پیامبر صلی الله علیه و آله تا زمان‌ ما زن‌ را متصدّی‌ امارت‌ و قضاوت‌ نمی‌کرده‌اند با وجود آن‌که‌ گروهی‌ از زنان‌ صاحب‌ دانش‌ و درایت‌ و ارزش‌های‌ اخلاقی‌ در همه اعصار و دوره‌ به‌ دوره‌ وجود داشته‌اند. وقتی‌ ما آرا و دیدگاه‌های‌ فقها و علما و حکام‌ را در کتاب‌های‌ سیره‌ و تاریخ‌ ملاحظه‌ می‌کنیم‌، در می‌یابیم‌ که‌ دلیل‌ خودداری‌ آن‌ها از نصب‌ زنان‌ به‌ امارت‌ و قضاوت‌، امری‌ اتفاقی‌ نبوده‌ است‌ بلکه‌ مستند به‌ سنّت‌ شارع‌ مقدّس‌ و رسول‌ مکرم صلی الله علیه و آله و پیروی‌ از سنّت‌ استوار و راه‌ مستقیم‌ شریعت‌ بوده‌ است‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ برای‌ آن‌ها امکان‌ تجاوز و تخطّی‌ از آن‌ وجود نداشته‌ است‌. این‌ سیره عملی‌ مثل‌ شهرت‌ قولی‌ [فقها] است‌ که‌ برای‌ استناد حرمت‌ قضاوت‌ و حکومت‌ زنان‌ کفایت‌ می‌کند

منابع:

[1]- المیزان، ج 4، ص 365.

[2]- رساله بدیعة، ص 157.

  • سامان امامی
  • ۱
  • ۰

در سالهای اخیر توصیفاتی از این حضرت برای بهرهبرداری فمنیستی می شود. اما آنچه که مشخص است این است که با توجه به نظرات علمای پیشین در مورد زنان و تحریف یک شبه بسیاری از نظرات علمای دیروز با وجود این که تمام آن علما پس از حضرت فاطمه زیستند و با زندگی ایشان آشنا بودند ، می تواند ادعاهای امروز را نقض کند.

علمای پیشین نظراتی دارند که کاملا با برخی توصیفات امروزی که از حضرت زهرا می شود تضاد دارد ، اما آن علمای پیشین همگی پس از حضرت زهرا زیستند و با زندگی ایشان آشنا بودند ، پس این حضرت زهرایی که امروزه  گاهی اوقات توصیفاتی از ایشان می شود ساختگی است ، گویا حضرت زهرای جدیدی متولد شده است.

مواردی مانند دخالت سیاسی و اجتماعی ، اولا دو حدیث و وصیت نامه ای از حضرت علی به امام حسن هست که در آنها از مشورت کردن با زنان در امور سیاسی ممانعت شده است و این توصیه حضرت علی همسر حضرت زهراست ، حالا چگونه خود همسر ایشان بر عکس حرف ایشان عمل میکرده؟ و در ضمن البته که حضرت زهرا س و خیلی از زنان پاکدامن تاثیر شگرفی بر اجتماع و سیاست داشتند اما این تاثیر هرگز با حضور فیزیکی آنان در جامعه محقق نشده است.

در مورد جمله اخر میتوان مثال زد ، در اوایل انقلاب چقدر جوانان پاک و مخلص بودند که شهید شدند اما جوانان امروز؟ ، این دو نسل تربیت یافته دو نسل متفاوت از مادران بودند ، پس نقش زنان در اجتماع و به دنبال آن سیاست مشهود است اما نه به صورت مستقیم و یا با حضور فیزیکی.

این که حضرت زهرا خطبه می خوانده و ... امکانش هست اما در مساجدی که زن و مرد جدا بوده و قطعا خطبه خوانی ایشان برای زنان بوده است. وقتی در مساجد زن و مرد جدا از هم هستند و همدیگر را نمی بینند چطور می شود آن را با حضور فیزیکی زنان امروز به طور گسترده در رسانه هایی که مرتب دیده می شوند قیاس کرد؟ اگر خود حضرت زهرا می فرماید"بهترین برای زن این است که هیچ مردی او را نبیند و او نیز مردی را نبیند" ، این حدیث خود نشانه وجود ایشان در عرصه اجتماعی و سیاسی است اما نه به صورت فیزکی و مستقیم .خود این جمله مشت محکمی است بر دهان فمنیستهای امروزی که چادری روی خود کشیدند. و این حدیث خود در واقع یک تاثیر گذاری بر اجتماع و سیاست هست اما نه به طور مستقیم و فیزیکی.

می گویند ایشان پیامبر را در جنگها همراهی می کرده است ، اولا پیامبر و نه مرد دیگر را همراهی می کرده است و نیز همراهی و نه کار دیگر میکرده است. شاید در این همراهی مردی غیر از محارم ایشان وی را نمی دیدند که قطعا این گونه هم بوده.

دروغ بزرگ که بر مبنای آن حکومت و رهبری زنان توجیه می شود ، رهبری حضرت زینب بود که باز این حرف بسیار خنده دار است ، زیرا رسیدگی به اوضاع زنان و فرزندان حادثه عاشورا ربطی به رهبری سیاسی ندارد و افشاگری حضرت زینب به هیچ وجه شرایطش و جزئیاتش مشخص نیست اما آنچه که مشخص است و از سیره آنها بر می اید  این اقدامات به گونه ای نبوده که جلوی  مردان باشد. علامه طباطبایی فرموده که دو شغل قضاوت و حکومت بر زنانا حرام است. ایشان هم پس از حضرت زینب و زهرا می زیسته و از سیره آنان آشنایی داشته و اگر سیره آنان مخالف با حرف ایشان بود ، ایشان مطمئننا این حرف را نمی زد.(که عده ای از حضرت زینب سوء استفاده می کنند)

در قرآن که تحریف نشده و شکی در ان نیست به زنان پیغمبر توصیه شده که در خانه هایشان آرام بگیرند و نگفته که پیغمبر همسران خود را همراه سازند تا در تبلیغ دین ایشان را همراهی کنند ، مانند کاری که عده ای برای تبلیغات ریاست جمهوری خود کردند که کاملا مغایر با فرمایش خداوند در قرآن است. چون اگر این گونه بود ، خداوند به همسران پیغمبر دستور می داد تا ایشان را در تبلیغ دین در جامعه یاری دهند و دوش با دوش ایشان به تبلیغ اسلام در جامعه بپردازند.

طبق گفته واقع بینانه زهره شریعتناصری ، نویسنده پست قبل که خود زن بود ، زن می بایست پرورش دهنده کودکان باشد ، باید مایه آرامش همسر و خانواده خود باشد و باید کمک کننده به همسر خویش باشد و در نهایت آرامش جامعه را رقم بزند و افراد روانی را وارد جامعه نکند که این خصوصیات با حرص و ولع بسیاری از زنان امروز برای مشاغل تمام وقت و پست جور نمیاد و اصلا متضاد است ، اما حضرت علی می گفت با دیدن فاطمه تمام مشکلاتش را فراموش می کند و آرامش می گیرد ، پس اگر فاطمه پا به پای همسرش علی ، در اجتماع بود نه تنها باعث آرامش ایشان نبود بلکه باعث وحشت ایشان هم بود.

بسیارند حرفهایی که کاملا با قرآن تضاد دارند که امروزه بسیار مطرح می شوند و همگی آنان دروغ است و تنها برای کسب پول و قدرت است. سیره حضرت زهرا (س) زمین تا اسمان با زنانی که دنبال پست و مقام اند فرق داشت و اصلا دخالت ایشان در اجتماع و ... به شیوه این گونه زنان و برای کسب پست و ... نبود. حتی مردان صدر اسلام هم دنبال پست و قدرت نبودند تا چه رسد به حضرت زهرا که زن بودند و به دلیل پاکدامنی بالا و عدم میل به اختلاط با مردان با توجه به احادیث خودشان اصلا چنین فکرهایی را در ذهن خود عبور نمی دادند.

مطمئننا حضرت فاطمه که در سن بسیار پایین یعنی 9 سالگی ازدواج کرد و در سن بسیار پایین نیز از دنیا رفت نمی تواند مطابق با گفته های فمنیست های چادری زندگی کند ، اگر کمی عقل را به کار انداخته و حساب و کتاب کنیم. وی در 9 سالگی ازدواج کرده و طبق اکثر روایات در 18 سالگی از دنیا رفته است و صاحب 4 فرزند است. با توجه به این که هر فرزند نیاز به زمان آبستنی دارد و نیز تا مدتی نیز نیاز به شیر دارد و مراقبتهای ویژه ، هر فرزند با توجه به شرایط آن روز نیاز به 2 سال صرف وقت زیاد دارد و تمام مدت ازدواج وی را پوشش می دهد. و نیز در ان زمان نیز خبری از ماشینهای خانگی امروز نبود پس همین روال نشان دهنده دروغ بودن بسیاری از حرفهایی است که در سالهای اخیر در مورد ایشان برای مقاصد شوم زن محوری جامعه گفته می شود. از طرفی اختلاط با مردان نیز از شیوه زندگی ایشان به دور است اما باز مرتب می شنویم که پیوسته با یاران پیامبر تعامل هایی داشته که باز مشخص است که ساختگی است.

حضرت فاطمه س قطعا در راس مبارزین با فمنیستها چه از نوع چادری و چه از نوع غربی قرار دارد. متاسفانه به قرآن که تحریف نشده و غیر قابل تحریف است توجهی نمی شود و بخصوص به آیاتی که در مورد زن و مرد دارد و علننا و بدون هیچ گونه پیچیدگی و با صراحت کامل مقصود خود را در این موارد مشخص کرده توجهی نمی شود و بعد انتظار دارند بسیاری از احادیث ساختگی مورد قبول واقع شوند؟ آیاتی که خداوند در مورد زن و مرد گفته کاملا واضح است و اگر کسی بخواهد بدان عمل کند باز تکلیفش بسیار مشخص است چون جزء آن دسته از ایات نیست که حالت فلسفی داشته باشد که البته اگر هم داشته باشد بعد دستوری آن برای اجرا آورده شده است و نیز همانطور که در پست های بعدی نیز اشاره می کنیم بزرگترین تفاسیر بزرگترین علمای شیعه ، تفاسیر کاملا برعکسی از برخی تفاسیر امروزی دارند و دلیلش این است که آن علما غرضی نداشته و سعی می کردند مقصود خداوند را آنگونه که هست بیان کرده و نه آن چیزی که بخواهند به ان برسند و ان هم برای مقاصد دنیوی

امروزه خیلی بیش از اندازه نام ایشان را به صورت تحریف آمیز جلوی چشم می آورند که برای استفاده ابزاری در جهت اهداف کثیف است که اصلا برازنده وی نیست.

  • سامان امامی
  • ۱
  • ۰

مقاله زیر از سوی یک زن ایرانی که زنان امروز را نقد می کند نوشته شده است تا شاید الگویی باشد برای بسیاری از دختران که راه تاریک زنان امروز را طی می کنند.

رواج تفکر فمینیستى راهى براى فرار از زنانگى‏
فمینیسم از واژه فرانسوى بfemmeبه معنى «زن» گرفته شده است. نام نهضتى است که از اواخر قرن نوزدهم براى تساوى حقوق زنان ا مردان در اروپا آغاز شد و به تدریج در سراسر جهان گسترش یافت. (1)
«سیمون دوبوار» فمینیست رادیکال (2) عقیده داشت آزادى زنان هنگامى تحقق مى‏یابد که آنان خود را از قید مادرى برهانند!! خلاص کردن زنان از شر بیولوژى تولید مثل آرمان برخى از این گروهها بود. از این رو راههاى مختلفى براى این خلاصى تبلیغ کردند. جلوگیرى از باردارى به وسیله راههاى متفاوت آن، سقط جنین و استفاده از تکنولوژى‏هاى جدید همچون IVF (آى وى اف) یا حاملگى خارج از رحم براى بچه‏دار شدن، پیشنهادهایى بود که از سوى فمینیسم مطرح شد و سرانجام این پیشنهادها نظریه‏اى بود که آرزو مى‏کرد با پیشرفت علم ژنتیک روزى زنان بدون وجود مردان بتوانند بچه‏دار شوند. آن هم با قرار دادن اسپرم اهدایى در رحم‏هایى مصنوعى. این آرزویى بود که «سیمون دوبوار» در آن زمان کرده بود. او در کتاب جنس دوم احتمال این اتفاق را مى‏داد که شاید زمانى همکارى مردان در تولید نسل غیر ضرورى گردد. به نظر او دستیابى به چنین چیزى اجابت دعاى زنان خواهد بود!
فمینیست‏ها براى رسیدن به خواسته‏هایشان خواستار حقوقى شدند که بعدها منجر به سقوط و از میان رفتن خانواده گردید. مهد کودک‏هاى 24 ساعته، تجویز سقط جنین، فرصت‏هاى برابر شغلى و... آرمان‏هاى آنان بود. در جستجوى دستیابى به این شعارها زنان عملاً از مادرى، خداحافظى کردند و چون طبق عقیده آنان «زن انسان مستقلى است که داراى غرایز و حق لذت است و از آنجایى که روش جلوگیرى از باردارى به طور صد در صد وجود ندارد پس رابطه جنسى نمى‏تواند کاملاً از تولید مثل جدا گردد، مگر آنکه آنان نیز حق سقط جنین را به دست آورند. » (3) ارائه طرح مجاز شدن سقط جنین راهى بود براى آزادى هر چه بیشتر زنان.
برابرى و تساوى زن و مرد در تمامى شئون آرمانى بود که فمینیسم در سر داشت تا با ابزارهاى مدنظر خود اجرایى شدن آن را در اجتماع تضمین کند. «جان استوارت میل» مى‏نویسد: «آنچه در حال حاضر سرشت زن نامیده مى‏شود چیزى اساساً مصنوعى است که در نتیجه سرکوب بعضى از ابعاد و تحریک غیر طبیعى سایر ابعاد ایجاد شده است»
یعنى چیزى که زن را زن مى‏کند بیولوژى بارورى اوست. حتى برخى از فمینیست‏ها پا را فراتر نهادند و قائل شدند که آنچه زن را زن نگه داشته حاصل نگاه تفاوت زیستى او با مرد است. بنابراین قائل شدند به اینکه چه ضرورتى دارد که از رحم زن فرزند تولید شود. وقتى بتوان از طریق پیشرفت علم ژنتیک فرزندان را خارج از رحم زن تولید کرد دیگر طبیعت زن، زنانه باقى نمى‏ماند در نتیجه نقش طبیعى زنانه و مردانه از بین مى‏رود و یک موجود انسانى باقى مى‏ماند که نمى‏توان گفت زن است، بلکه او انسان است»
آرمان فمینیسم و گروههاى آن، گاه مشترک و گاه متفاوت است. مجال بحث در این زمینه نیازمند فرصتى مفصل است. اما چیزى که نوشتار حاضر مصمم است بدان بپردازد تأثیر بدى است که این جنبش و اندیشه‏هاى آن بر زنان گذاشته و آینده‏اى تاریک را برایشان رقم زده است.
فمینیسم امروزه مدعى خواسته‏هاى جدید و آرمانخواهایى اغلب تندروانه در حیات اجتماعى و سیاسى است.
نهضتى است که علیه سنت‏ها و ارزش‏هاى سنتى سر برآورده و به گونه‏اى دیگر زن بودن زنان را به رخ کشیده و على‏رغم ادعایى که دارد (احقاق حقوق زنان) شخصیت حقیقى زن را از میان برده و او را در برزخ زن یا مرد بودن معلق گذاشته است. زن بودن و چگونه بودن بازى نوینى است که فمینیسم پایه‏هاى آن را در ذهن و جسم زنان کاشته و بسیارى از زنان با چشمانى بسته تمام زوایاى آن را پذیرفته‏اند و وعده‏هاى آن را حقایقى تصور کرده‏اند که گویا امید رهایى از نقش‏هاى همیشگى زنانه در آن است.
فمینیسم به زنان آموخت آمیزش جنسى به جاى پیوند مداوم یعنى اسارت و عبودیت در مقابل مرد؛ چون از وابستگى زن به مرد حکایت مى‏کند و این وابستگى انگیزه‏اى است براى مطیع و رام شدن او. بدین خاطر در این سبک اندیشه به مردان هیچ اعتبار و اعتمادى نیست؛ زیرا با پذیرفتن هر درخواستى از آنها زن، گامى به سوى اسارت بیشتر طى مى‏کند.
فمینیسم به زن آموخت که رابطه‏اش با مرد، آینده‏اى جز تضییع حقوق فردى، شخصیتى، اجتماعى و... نیست. بدین خاطر ترس زن از برقرارى رابطه با مرد در چهارچوب ازدواج فراوان است؛ زیر در دل دادن به مرد مردد است و اگر هم دل داد به آینده نامعلومى مى‏اندیشد - مردش بر او مسلط خواهد شد و هیچ حقى از او را عملاً به رسمیت نخواهد شناخت -
زن غربى که اندیشه و آراى فمینیسم بر او غالب شده رابطه با مرد را یا نوعى کسب منفعت فرض مى‏کند، یعنى عشقش حسابگرانه است و یا این ارتباط را بر مبناى قربانى کردن همسرش بنا مى‏کند. ارزش پیوند با مرد براى زن امروز که با فمینیست هم عقیده است صرف فرزندآورى است آن هم اگر اعتقادى به این مقوله داشته باشد که در این صورت این ویژگى مختص زن است، بنابراین چندان مورد توجه نیست.
سردرگمى اساسى که فمینیسم در زنان ایجاد کرد کم شباهتى بین زن امروز با زنان اجداد اوست. زن امروز خود را از مادر و مادربزرگش متمایز مى‏داند و مطمئن است که آنان در زمان خود در گزینش نوع زندگى خویش به خطا رفته‏اند و اصلاً گزینشى در کار نبود، بلکه بدون خواست خود در دام مردانى گرفتار آمده‏اند که از زن جز تمکین، کلفتى و باردارى تعریف دیگرى ندارند. این زن با این سبک فکر دیگر کسى را شایسته همسرى نمى‏داند و اصل همسرى را نیز نمى‏پسندد. اگر هم بخواهد همسرى انتخاب کند به خاطر رفع نیاز موقت است. نه اینکه بخواهد به طور دائم و سنتى در خانه مردى اداى وظیفه کند!
ایجاد «رقابت» با مرد در رفتار، ارزش‏ها، حرفه و اساساً سبک زندگى مهم‏ترین ره‏آورد فمینیسم است. حس رقابت در زن او را به صورت جنگجویى در مى‏آورد که همیشه آماده نبرد است. او مى‏خواهد «بهترین مرد» باشد؛ زیرا درک تفاوت‏ها در سطح وسیع برایش مفهوم ندارد. اصلاً به دید او مرزى بین زن و مرد نیست تا بخواهد به زنانگى فکر کند؛ زیرا اساساً در تفکر فمینیستى تفاوت‏ها غالباً از نوع نگرش جامعه به زن و مرد است نه تفاوتى طبیعى و خدادادى.

اندوه وامانده‏
طى داد و قلل‏هاى فمینیسم زنان تا حدودى قدرت یافتند که لااقل وجود خود را به گونه‏اى اثبات کنند؛ ولى در گیرودار اثبات هویت به انحراف در هویت مبتلا شدند و به کلى هویت زنانه خود را از دست دادند. این قدرت مى‏توانست در خدمت زنانگى در آید؛ ولى به نظر مى‏رسد پیش از آنکه در خدمت زن باشد، زنانگى‏اش را از ریشه زد و او ماند و «حسرت مرد بودن» بر دل او. فمینیسم زن و مرد را در مقابل هم قرار داد و از آن براى آنها رقیب ساخت. در سایه این تفکر رابطه زن و مرد رابطه‏اى دو طرفه نیست. پس درک دو جانبه را هم نمى‏توان انتظار داشت. در این تفکر، زن و مرد دو خط موازى در نظر گرفته مى‏شوند که به هیچ وجه نمى‏توانند و نباید به هم برسند.
جنبش زنان مرزهاى زنانگى و مردانگى را تقریباً محو کرد و چنین وانمود کرد که متشخص بودن یعنى چون مردان سهل‏الوصول بودن. منتهى نه در زندانى به نام خانواده و قراردادى به نام ازدواج. معیارهایى که روزگارى براى مرد و زن و جامعه‏اش ارزش محسوب مى‏شد دیگر فاقد اعتبار است. حتى طبق این عقیده شاید متشخص بودن یک زن با همان ارزش‏هاى پذیرفته شده سنتى (مهربانى، ملایمت، دیگرخواهى و...) براى او موانعى هم ایجاد کند.
چیزى که امروز اساسى به نظر مى‏رسد و فمینیسم از گفتن و ابراز کردن آن طفره مى‏رود، ارزش زن به عنوان انسان است. فمینیست به گونه‏اى دیگر در صدد است به اجبار به مردم جهان زن بودن زن را بفهماند؛ ولى با سر و صداهایى که بر پا مى‏کند بیشتر خواهان جلب نظر است.
زنان در این مرحله مى‏خواهند به ارزش‏هایى که مردانه خوانده مى‏شود دست یابند، ولى جامعه مردان و اساساً اجتماع از پذیرفتن این نظر معذور است.
فمینیسم مى‏گوید تمام «ارزش‏هاى کهنه» از مد افتاده و نتیجه‏اى براى زن ندارد. ولى به نظر مى‏رسد با از بین رفتن ارزش‏هاى زنانه (وفادارى، صداقت، مهربانى دیگر دوستى و...) بنیان خانواده فرو ریزد. چون مهم‏ترین رکن این بنیان، زن است و اوست که از ازل تا ابد صفت دیگرخواهى در او نهاده شده است. کسى که فرهنگ یک ملت را مى‏سازد زن است، کسى که فرزندانى صالح پرورش مى‏دهد، زن است، کسى که آرامش به ارمغان مى‏آورد زن است و این همه در خانواده‏اى ساخته مى‏شود که زن، مادر است و مهربان، همسر است و فداکار. امروز زن با پذیرفتن خواسته‏هاى فمینیستى به راحتى از شوهر جدا مى‏شود و با اندک مشکلى فرزندان را به امان خدا رها مى‏کند تا به کام دل برسد؛ چون فردگرایى به او مى‏گوید: «به فکر خودت باش و در اکنون زندگى کن. »
تفکر فمینیستى به زنان امید داد که به حساب خواهند آمد، از این پس جامعه به گونه‏اى دیگر به آنان نگاه خواهد کرد، عزتمند خواهند شد. به زندگى آنان معنا خواهد بخشید و... اما با گذشت 150 سال از جنبش زنان در کشورهاى اروپایى و آمریکایى و انتشار آرمان‏هاى آنان به کشورهاى دیگر بحران‏هاى متعددى را براى زنان و جامعه آنان به ارمغان آورد.
تحفه درویشانه آن به فراموشى سپردن «ارزش زنانه» است. همان چیزى که امروز زنان غربى در حسرت آن مى‏سوزند.
از این رو پاره‏اى از فرهنگ ایدئولوژیک خود را کنار گذاشته‏اند و قایل به تغییر ساختار فرهنگى - ایدئولوژى جامعه شدند طورى که نمى‏دانند چه مقدار از شعارهاى فمینیستى را بپذیرند، بنابراین کمى از اصل خویشتن دور افتادند. صداى آواز فمینیسم و آزادى‏خواهى آنان از دور بسیار خوش مى‏نمود لذا زن شرقى را هم به خود جلب کرد. ولى زن غربى که در معرض صداى آن قرار داشت از رویکرد فمینیستى آن به ستوه آمده خواهان برگشتن به روال گذشته؛ اما تعدیل شده‏اش است.

  • سامان امامی