مبارزه با افکار فمنیستی

این وبلاگ جهت مبارزه با شیوع افکار فمینیستی و فروپاشی خانواده و جابجایی نقش سنتی و اسلامی زن و مرد تاسیس شده است.

مبارزه با افکار فمنیستی

این وبلاگ جهت مبارزه با شیوع افکار فمینیستی و فروپاشی خانواده و جابجایی نقش سنتی و اسلامی زن و مرد تاسیس شده است.

جهت مبارزه با شیوع تفکرات فمنیسیتی در خانواده ها و جامعه و رسانه ها، با توجه به آمار روز افزون طلاق و افزایش فساد و فروپاشی خانواده تلاش جدی لازم است. متاسفانه در قلمرو دجالی ماشینی مدرن امروز، فرصت مناسب برای کسانی که می خواهند فطرت انسان را زیر پا گذارند و نسل بشر را منقرض کنند فراهم آمده است. اما نکته تلخ اینجاست که دین نیز دستاویز تمدن ضاله و مکاتب ضاله ای نظیر فمینیسم شده است و سعی در ترکیب فمینیسم که هیچ سازگاری با اسلام ندارد در احکام دین می شود. امروزه با کمال گستاخی مسئولیت مردان در قرآن که مسئولیت نان آوری و مادی و معاش خانواده و جامعه است به حق زن تبدیل شده است. در صورتی که اتفاقا حقوق زن و مرد هر دو در این سیستم لگدمال می شود.

بایگانی
  • ۰
  • ۰

خیلی از افراد به دلیل نادانی سعی می کنند اسلام را فمنیسم وار جلوه دهند و یا زن ستیز و یا مرد ستیز و...

در قرآن طبق وظایف و حقوقی که بر عهده زن و مرد گذاشته هیچکدام حق مختص یک جنسیت نیست بلکه حق یک جنسیت در عمل حق جنسیت دیگر هم هست و این گونه نیست حقوق جدا باشند چون طبیعت زن و مرد به گونه ای با نظم طراحی شده که نیازهای روحی مکمل دارند و با توجه به انطباق اسلام به این حقوق می توان حق هر یک را حق دیگری نیز به حساب آورد.


Family Portrait 1854

به عنوان مثال وظیفه نفقه و مهریه مرد با توجه به میلی که مرد برای تکیه گاه بودن و مسئول و مدیر و قهرمان بودن در خانواده دارد می توان یک حق نیز برای مرد به حساب آورد که خود کاملا متضاد با فمنیسم است و نیز حقی برای زن و دیگری تمکین ، نمی توان تمکین را تنها برآورده کردن میل جنسی دانست زیرا در سوره نساء ذکر شده که مردان در مقابل نافرمانی زنان از خوابگاه وی دوری گزینند که اگر منظور از این نافرمانی تنها سرباز زدن از ارتباط جنسی بود دیگر لزومی به دوری از خوابگاه زن برای مرد وجود نداشت بلکه خود زن خود به خود دوری می کند. پس منظور عدم سازگاری زن و بی احترامی و پررویی و قلدری و گردنکش و بودن زن و میل به ریاست داشتن زن در خانواده است به گونه ای که آرامش را در خانواده دچار اختلال می کند.

اما در مورد تمکین و مطیع بودن زن ، برخی افراد تنها وظیفه زنان را اطاعت در ارتباط جنسی می دانند اما این تعریف درست تمیکن نیست چون اولا میل جنسی که تا ابد پایدار نیست و در ضمن این تنها یکی از مصادیق تمکین است زیرا در آن صورت در آیه ۳۴ سوره نساء به مردان گفته نمی شد که از خوابگاه زنان در صورت نافرمانی زن از تمکین  دوری گزینید چون خود زن که این کار را می کند و نیازی به این توصیه نیست ، تمکین در واقع برقراری آرامش و تامین بعد معنوی شوهر و خانواده است همانطور که مرد بعد مادی خانواه و تا حدی معنوی خانواده را دارد اما نقش زن در تامین این آرامش خیلی سنگین است و برخلاف عده ای که می گویند زن در اسلام مسئولیتی در خانواده ندارد اتفاقا این مسئولیت خیلی سنگین است و اصلا یک نوع هنر است.

همانطور که در بالا اشاره شد وقتی مرد ثروتمند است و خانه بزرگ و ... ، زن برای حفظ زیبایی و ظرافت خود بهتر است کارهای خانه را تا حد امکان تنها انجام ندهد برای این که تمییز کردن خانه بزرگ و درندشت ممکن است در اندام و زنانگی زن اثر گذاشته (مثل فمنیسم ) و برای حفظ زیبایی خود که باعث آرامش مرد و خانواده می شود بهتر است از به عنوان مثال از نیروی خدماتی استفاده کند ، اما در مثال معروف مرد کارگر معدن که ممکن است چند روز خانه نباشد و زن دست به سیاه و سفید نزند این کار او منجر به از بین رفتن آرامش مرد و تحت فشار روانی قرار دادن اوست زیرا این مرد که توانایی مالی خدمات را ندارد و خانه او نیز بزرگ و درندشت نیست که کار زیادی بخواهد و اینجا کار خانه باعث آرامش مرد و خانواده می شود به گونه ای که به زن فشار نیاید و برای همین کار خانه به طور مطلق نمی تواند وظیفه زن باشد چون در برخی موارد هم به ضرر زن و هم به ضرر مرد است و تمکین وظیفه زن است که خود مانند نفقه شاخه های مختلف دارد و با توجه به موقعیت زوجین و در حد توان تعریف می شود. اما مثلا زن اگر غذایی درست کند که مرد و فرزندان آن را دوست دارند و ... همه در جهت آرامش مرد و خانواده است.

تمکین هم مثل نفقه بسته به شرایط شکلهای مختلف دارد ، مثل نفقه که در برخی موارد خدمتکار خانه و حتی دایه را نیز شامل می شود تمکین هم این گونه است و در مواردی کار خانه تمکین به حساب می اید و در برخی موارد که زنانگی زن را بگیرد عدم انجام کار خانه تکمکین است و همانگونه مرد هم به نفع خودش است در مواردی اجازه ندهد زن برخی کارها را انجام دهد چون ممکن است زیبایی و ظرافت زن را بگیرد و به ضرر خود مرد است ، تمکین در مجموع سازگاری با مرد و فراهم کردن اسباب آرامش مرد و خانواده است که مسئولیت سنگینی است که البته خود مرد نیز در آن اثر دارد.

از طرفی احترام زن به شوهر در واقع یک حق برای زن هم هست زیرا اولا زنی که تکیه گاه خود را محترم می شمارد در واقع خود را بالا می برد و همچنین قلب مرد را به دست آورده و مرد را به شدت مسئول برای خانواده اش می کند به گونه ای که انگیزه مرد برای ترقی زیاد شده و خانواده به دنبال این انگیزه پیشرفت می کند و زن و مرد زندگی توام از آرامش را تجربه می کنند و قابل ذکر است وقتی زنی چنین باشد حس تنوع طلبی مرد کور می شود اما اگر زن نافرمان باشد برعکس است و حس تنوع طلبی مرد تشدید شده و ارتباط او با زنان دیگر محتمل تر است و اصولا مردان زنان مطیع را دوست دارند.

اطاعت زن از مرد در مسائل مربوط به خانواده و توجه وی به خواسته های مرد و آنچه که مرد واقعا می خواهد و نیز احترام وی به نفع خود زن است و اگر مرد توان مالی داشت به عنوان مثال برای همسر خود کلفت یا کارگر بگیرد (چون طبق قرآن در زمینه نفقه شوهر هر کس با توجه به توانایی اش مکلف است و نه فراتر از آن که این موضوع در مسئله تسبیعات حضرت زهرا نیز مشهود است) باز به نفع مرد هم هست زیرا زن با انجام ندادن کارهای سخت بیشتر ظرافت و زنانگی و شادابی اش را برای مرد حفظ می کند همچنین که برخی ها می گویند دایه و ... با توجه به درخواست زن و داشتن توانایی مرد وجود دارد (متاسفانه برخی مانند قرآن شرط توانایی مرد را در نظر نمی گیرند) باز یک حق برای مرد هم هست زیرا سینه های زن در اثر شبر ندادن سالم تر و شاداب تر می ماند اما باید توجه داشت که در تمام این مسائل زنان می بایست نیازهای عاطفی بچه ها و مردان را نیز در نظر بگیرند چون مسئولیت اصلی زن تامین عاطفی و آرامش  مرد و خانواده است و اگر زن متوجه باشد همسر وی تمکن مالی لازم را ندارد با توجه به وظیفه عاطفی و تامین آرامش مرد و عدم ناسازگاری که در زمره همان تمکین است می بایست بی منت به مرد کمک کند و مرد نیز بی منت تکیه گاه باشد.

اما متاسفانه این حقوق امروزه تنها برای خودنمایی و یا این که چه کسی حقش بیشتر است مطرح می شود که بسیار احمقانه است.

  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰
در این که در دنیای مدرن امروز و نیز با افزایش فمنیسم در آن مرد صفتی اکثر زنان را فرا گرفته شکی نیست. فرقی نمی کند که زن مرد صفت در زیر چادر باشد و یا مانند کشورهای غربی حجاب نداشته باشد و اصولا وقتی زنی مرد صفت شد جذابیت زنانه خود را از دست می دهد و نگاه به او صرفا برای تنوع در شهوت خواهد بود و نه زندگی دائمی و گاهی این مرد صفتی چنان است که حجاب را بی معنی می کند. دلیل عمده حجاب جذب کنندگی است که در زن است که آن هم اگر از دست رود و مانند زنانی که بارها تصویرشان در این وبلاگ نمایش داده شده شود دیگر خیلی بار خود را نخواهد داشت.

تمامی انحرافات جنسی به همین موضوع باز می گردد که بارها در این وبلاگ بدان اشاره شده است. خیلی از زنان امروز با وچود آنکه سعی می کنند با لوازم آرایشی جذب کنندگی ایجاد کنند اما حالاتشان ، طرز رفتارشان و فیزیک بدنشان و حتی حالت اعضای صورتشان مانند بینی به گونه ایست که جذب کنندگی ندارد. شاید جای تعجب باشد که بین بینی و شرایط زندگی چه ارتباطی است اما تحقیقات نشان داده که شکل بینی خیلی اوقات  با تغییر شرایط زندگی تغییر می کند. عمل جراحی بینی در ایران که خیلی رواج دارد چه در بین پسران و چه دختران اما با توجه به این که این عمل در خارج رواج ندارد می توان به فرم تغییر شکل بینی پی برد. زنان در گذشته شاید دستهای پینه بسته داشتند اما باز چهره شان و فرم حالاتشان به گونه ای بود که جاذبه موجود باشد اما امروز هر چند که دستها کارنکرده و سپید است اما در مجموع جاذبه در حال از بین رفتن است. و حتی همین دست هم بعد از مدتی چهره زشت خود را نمایان می سازد.

امروز روز خیلی مشکل بتوان جذب شد و دل سپرد و به دلیل عدم دل سپردن است که قساوت روز به روز بر دلها چیره می شود.

اما قساوت قلب تنها عارضه وضعیت اسف بار امروز نیست. بلکه خیلی از پسران با دیدن خیلی از زنان قدرتمند نما و مردانه امروز ، به نوعی مکمل خود را نابود شده دیده و خود مکمل خود را در خود ایجاد می کنند. در واقع دچار از دست دادن مسئولیت مردانه خود در برابر زن شده و از زن طلب مسئول بودن می کنند و کم کم جای خود را با زن واقعی عوض کرده و حالات زنانه به خود می گیرند که یا منجر به همجنسگرایی می شود و یا منجر به تمایل به ازدواج با زنان بد هیبت و خشن و مردانه و بزرگتر از خود. نکته جالب این جاست که پسران روندی رو می روند که از انان خواستگاری شود که همان روند معشوقیت و مفعولیت است.

تصویری که در آن نوشته آقای مامان که زن خانواده کیف را در دست گرفته و به سرکار می رود.
تصویر بالا متعلق به مجله ایست آمریکایی که از وضعیت اسف بار آمریکا و بخصوص اروپا خبر می دهد . اوباما نقش زیادی در توسعه فمنیسم داشته است و در این مقاله اشاره می شود که مادران مجرد (که یا نامشروع بچه دار شدند یا مانند قانون حضانت بچه همین ایران) زنانی هستند که نیاز به مردان واقعی گذشته نداشته و نیاز به آقایان مامان که در تصویر فوق نشان داده شده و نیز مردان نظیر اوباما دارند. که البته قصد مقاله نشان دادن وارونه سازی است و در این مقاله ذکر شده که ازدواج در اروپا که وضعیتی بدتر از آمریکا دارد به اتمام رسیده و تنها مردانی در اروپا مرد هستند که نامشان محمد است!!!(مقصود مردان مسلمان اند) ، نویسنده این مقاله خود زن است مانند عده ای دیگر  که گاهی مقالاتشان در این وبلاگ آروده می شود.(نام این نویسنده  برده نمی شود)

امروزه برای کسی این مطلب پنهان نیست که تمایل پسران با ازدواج با زنان بزرگتر از خود بسیار زیاد شده و در واقع این زنان بزرگتر رول مرد سابق را در زندگی مشترک بازی می کنند که البته هزاران عوارض دارد.  خیلی زیاد قابل مشاهده است که پسری نسبتا زیبا و ظریف با زنی زمخت و مسن تر ازدواج کرده است و این مسئله چنان است که در سایتهای خبری که کاملا به فمنیسم آلوده شده اند گاهی این مورد تبلیغ می شود و این دقیقا وارونه سازی است و حرکت پر شتاب به سوی همجنسگرایی. قطعا در جامعه ای که مردان حالت زنانه بیابند تمدن به نابودی گرایش می باید.
  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰

هنری ماکوو

چکیده :

مقاله حاضر  درستایش از زنان سنتی  است که به نظر می رسد این زنان در جوامعی که هنری ماکوو  در آن زندگی می کند و کلاً درجوامع فعلی بشری هنوز وجود دارند . زنانی که به نظر او ، فمنیستها درحال تلاش برای نابودی نسل آنهایند . تلاشهایی که درجهت تضعیف روابط خانوادگی ؛ تحقیر  «مرد»  به عنوان یکی از دو رکن اساسی خانواده ؛ رو به زوال کشاندن وظیفه اصلی زنان یعنی مادری و همسری و وسوسه آنها به استقلال ، عشق به شغل به جای عشق به همسر و فرزندان و ... است . او با تقسیم بندی زنان و مردان به دو نیمه آرام و فعال زندگی، این تقسیم بندی را اساس سرشت بشری و حتی طبیعت می داند . او با محکومیت همجنسگرایی ، آن را تیر خلاصی به بنیان خانواده و به عنوان ناتوانی در ایجاد رابطه جنسی با جنس مخالف به عنوان اساس تشکیل زندگی می داند . او با برشمردن صفات زنان و مردان عاشق واقعی و نقشهای اصلی آنان در زندگی به تلاش رسانه های غرب در آگهی های تلویزیونی ، فیلمها و ... درجهت تحقیر و سخره مرد بعنوان نشانه  صلابت  خانوادگی ، اشاره می کند .

از اینکه با یک زن سنتی ازدواج کرده ام خداوند را شکرگزارم !

به خاطر عشق وازدواج از هیچ کدام از آزادی های دوران تجردم محروم نشدم . همسرم با این موضوع مشکلی ندارد . دو برابر دوران تجردم آزاد هستم . همسر من به طور ذاتی آرام و تسلیم است . آرامش اصل طبیعی زنان است. زدواج بین یک فعال ( مرد ) و یک آرام ( زن ) ، اساس عشق بین دو جنس مخالف است.

الان ، زنان از اینکه خانه دار خوانده شوند ، خجالت زده اند ، چرا چنین اتفاقی افتاده است ؟ چرا  «مادر» بودن از یک افتخار به یک ننگ تبدیل شده است ؟

Illuminist  ها ترجیح می دهند ، زنان شاغل باشند تا همسر و مادر. این تغییر در نگرش ، آغاز فروپاشی آمریکا توسط Illuminist ها است .

یک زن به یک مرد احتیاج دارد تا عشق اش را به او نثار کند . اینکه زن باید مستقل باشد یا آن چنان شیفته شغلش است  که به چیز دیگری اهمیت نمی دهد، به کار دیگری (مثل شوهرداری ، بچه داری و. ..) نمی رسد، پوچ و بی معنی است . انگار زنی به به جای ساختن خانه ومراقبت از عزیزانش، به کارهای پیش افتاده مشغول باشد . انگار که زنی کمک وهمراهی شوهری را که با او ازدواج کرده است و باید به او عشق بورزد را رها کرده و مثلاً از رئیس اش در اداره اطاعت کند. هیچ ارزشی برای یک زن بالاتر از این نیست که زیبائی ، عشق و محبت اش را نثار گرمی خانه وخانواده اش کند و هیچ هدیه ای بالاتر از این نیست که یک زن عشق خود را به پای همسر و فرزندانش بریزد .

 اصول اساسی تشکیل دهنده نیمه آرام زندگی ( زن )


اصول نیمه آرام زندگی، همان اصول اولیه و بنیادین زمین است . زمین، نور خورشید ، آب و دانه را می گیرد وزندگی می بخشد .  زن  نیز عشق و راز زندگی مرد را می گیرد و زندگی به نوع بشر هدیه می دهد . یک زن عاشق و سالم ، فرزندانی مانند شوهرش تحویل اجتماع می دهد. حمل کردن و تغذیه و پرورش فرزند ، جوهر اصلی روان شناسی زن است. مخالفت با این اصل ، آرزو و هدف Illuminist ها مبنی بر بی اعتنایی به طبیعت زندگی بشر را افشا می کند .

مشخصه اصلی یک زن ، مادر بودن و همسر بودن است . او به شدت به عشق همسر وفرزندانش نیازمنداست. همه این نقش هایی که زن ایفا می کند ، نقش های آرام و آرامش بخشی هستند . این نقشها درنهایت سازگاری و از خودگذشتگی است . اما این دلیل نمی شود که فداکاریهای زن بی اجر و مزد پنداشته شود. یک زن یا یک مادر به خاطر نقش انکارناپذیرش که قیمتی برای آن نمی شود گذاشت ، باید تکریم و مورد احترام قرارگیرد. زن باید عزیز داشته شود .

عزت و احترام زن به خاطر مسائل زودگذر و به خاطر چهره زیبایش که البته آن هم زودگذر است ، نیست یا به خاطر کدبانوگری اش . عشق ما به زن به خاطر این چیزها نیست ، به خاطر فداکاری زن برای ما است که او را دوست داریم وبه او عشق می ورزیم .

البته مرد هم به خاطر حمایت از کانون خانواده ورهبری آن، فداکاری های زیادی می کند. شادی حتماً و حتماً در عشق متجلی می شود و نه در خودخواهی. اصلاً عشق همان فداکاری است . بشر به این خاطر پا به عرصه وجود گذاشته است که می تواند مراقب و هواخواه دیگران باشد.

درمقابل، Illuminist ها  آزادی را مایه تمتع و لذت جوئی می دانند، قطعاً این همه حقیقت در مورد آزادی و آزاد بودن نیست .

مدلی که من در نظر دارم «طبیعت دوم» است  به مثابه دانش اختصاصی که برای همه در دسترس نیست . این مدل برای کسانی پیشنهاد می شود که به دنبال جایگزینی مناسب برای عملکرد اختلال گونه و منفی فمینیزم می گردند که از طریق آن به تعادل برسند .

اصول اساسی تشکیل دهنده نیمه پرجنب و جوش و فعال زندگی ( مرد ) اصول مردان، چه از جهت فرم و چه انرژی ، شمه ای از قدرت خداوند است .

زن دوست دارد مردش را تحسین کند. دنبال مردی است که از نظر سنی بزرگتر و موفق تر از او باشد . علتش چیست ؟ برای اینکه آنها می خواهند همسرشان آنگونه باشد که پدرشان بود و یا حداقل دوست داشتند باشد . شجاع ، توانمند ، راستگو و حامی.

گذشته از همه اینها، زنان به دنبال امنیت جسمی و روانی اند. آنها موقعی احساس امنیت می کنند که متعلق به مردی قوی و دوست داشتنی باشند .

یک مرد باید برای این نقش خود را آماده کند . او باید بداند که از زندگی اش چه می خواهد ؟ اگر این گونه نباشد باید از خودش بپرسد برای انجام چه کاری به دنیا آمده است ؟

شغل یک مرد اولین اولویت واولین منبع چالش ها والبته اعتماد به نفس اوست . در مقابل، زن برا ی کارکردن ساخته نشده است.  برای یک زن ، شغل به عنوان وسیله لازم و ضروری، در درجه دوم اهمیت است .

برخلاف چیزی که فمینیستها می گویند ، مردها نباید هرگز ضعف خود را نشان دهند. جوهر مردانگی ، اصل مردانگی ، قدرت است . اگر مرد ضعف نشان دهد ، احترام زن را از دست می دهد .  اگر اعتماد به نفس داشته باشد باید یک سری هدف برای خود در نظر بگیرد و با رسیدن به آنها اعتماد به نفس خود را بازیابی نماید .

یک مرد نباید زن را وسیله ای برای رسیدن به مقاصد دیگر بپندارد . این موضوع اورا درموضع ضعف قرار می دهد . این زن است که باید به شما نمره بدهد نه شما به او!

یک مرد هرگز نباید در برابر مسائل ومشکلات روحی تسلیم شود . اگر زن اخم کرد، رو ترش کرد و درعشق ورزیدن کوتاهی کرد، مرد باید به او فرصت دهد . یک مرد باید بداند از همسرش چه می خواهد . می خواهد همسرش چه نقشی برای او ایفا کند ؟ مردان اغلب به فکر جذابیت های جنسی زن هستند . خب مسائل دیگر چه هستند ؟ من به شخصه منطقی بودن همسرم ، هوش و شوخ طبعی اش را دوست دارم . شما باید با کسی زندگی کنید که زندگی  با او آسان و لذتبخش باشد .

بیشتر زنان، می دانند وظیفه شان چیست: همسری و مادری .  یک مردهم باید بداند که می بایست پدر باشد و مسئولیتی که لازمه پدر بودن است را یاد بگیرد . کارمرد تنها تولید فرزند نیست، آموزش آنها واین که چطور انسان شوند، وظیفه اصلی اوست . این مرد است که خالق دنیای جدید یعنی خانواده است .

مرد نمی تواند چیزی باشد که متعلق به او نیست. مرد باید زنی را پیدا کند که به خاطر عشق از قدرت و اعمال آن چشم پوشی کند .

موجودی با دو سر ، حتماً یک هیولاست، یک خانواده با دو سر حتماً به بیراهه خواهد رفت. پس مرد، سر خانواده است و زن قلب آن .

اصل ازدواج ، وابستگی است نه استقلال . اتحاد است بین دو نفر که درنهایت به یک نفر تبدیل شده اند. به همین خاطر ، برای زن کنار گذاشتن قدرت است که جوهره عشق اش را نشان می دهد. از طرف دیگر اگر یک زن نتواند به مردی اطمینان کند ، نمی تواند به او عشق بورزد و حتماً نباید با او ازدواج کند .

ازدواج مالک شدن از یک طرف و به مالکیت درآمدن از طرف دیگر است . موضوعی که هر زن و مردی آرزوی آن را دارد . یک خانواده متعهد، تنها چیزی است که می تواند عطش معنوی که ریشه آن میل جنسی است را برطرف کند و از انحراف جلوگیری کند؛ این معنای دقیق عشق بین دو جنس مخالف است . شوهر باید بهترین شیوه ها را برای شاد کردن همسرش انجام دهد . دوست داشتن بدون برآورده کردن آرزوها معنایی ندارد. مرد باید وفادار باشد و هرروز نهایت قدرشناسی خود را به همسرش اعلام کند .

بیشتر مردم شخصیت و ارزشهای خود را درخانواده می یابند . اینجاست که می توان دریافت نابودی خانواده، نابودی اجتماع را در پی خواهد داشت. شاید باور کردن این موضوع کمی سخت باشد که  ایلومینیستها درحال ساختن یک فضای پلیسی هستند، درست مثل بانکداران بین المللی و چند ملیتی که برای پول ساختن از هیچ و سودهای کلان، نیاز به این سیستم امنیتی و پلیسی دارند تا کار وکاسبی خود را محافظت کنند و مطمئن شوند هیچ کشوری از قوانین شان تخطی نمی کند. آنها رسانه های جمعی را دراختیار دارند، سیاستمداران را می خرند و صاحب کاسبی های بزرگند. فمنیزم پوششی برای برنامه تبلیغاتی ایلومینیستهای کارکشته است. برنامه ای برای شستشوی مغزی ما .

هیچ کس با برابری زنان با مردان مشکل ندارد، اما مشکل اینجاست که فمینیزم زنان را مرد تصور می کند. فمینیزم ازدواج را با عنوان تبعیض چماق کرده و بر سر مردان می کوبد. آنها می گویند زنان به کار کردن علاقه دارند، پس کارشان می تواند جای فرزندشان را بگیرد و این که مردان قادر به حمایت از خانواه ایشان نیستند. جامعه درحال نابودی است ، افسوس . آنوقت  سران کشورها دنبال جنگ علیه ترور و وحشت اند . وحشت واقعی همین جاست . به بردگی کشیدن جامعه به جای نجات آن. بلاد داد رهبر سابق حزب کمونیست ایالات متحده فاش می کند : «خانواده بورژوا به عنوان یک واحد اجتماعی رو به زوال است.» هدف چیست ؟ هدف خلق نوع جدیدی از بشریت است که دردنیایی که آنان تحت کنترل خواهند گرفت، تابع محض باشند .

بانکداران از کمونیزم استفاده کردند تا بنیانهای مسیحی تمدن غرب را سرنگون کرده و خود کنترل آن را به دست بگیرند . اسم این را چیزدیگری جز یک انقلاب می توان گذاشت ؟

با زنانی که سعی می کنند نقش مرد را غصب کرده و در جلد مردان درآیند ، در آینده ما فقط  با جوامع همجنس باز روبرو خواهیم بود.

همجنس بازی به زبان ساده  یعنی ناتوانی در ایجاد پیوند و ایجاد ارتباط دائمی با جنس مخالف، همین. مشخصه های این ارتباط دلمشغولی سکسی و بی بندوباری است . دراین ارتباط سکس به جای عشق و کار عشق را انجام می دهد . آیا درجوامع امروزی این گونه نیست ؟

همجنس بازان عموماً ارتباط سکسی دارند اما نه خانواده ای درکاراست و نه بچه ای . خب خیلی خوب است! از ما هم می خواهند فرزند کمتری داشته باشیم ، و این گونه است که میزان تولد از دهه 1960 کاهش یافته است .

ایلومینیست ها از اینکه جامعه ، مردان همجنس باز داشته باشد و یا در آن مادران مجرد و تنها با فرزند باشند ، هراسی ندارند. آنها از خانواده ای که مردان قدرتمند دارد که از خانواده اشان با قدرت دفاع و حراست می کنند ، می هراسند . این همان راز ورمز خوار شمردن و تلاش برای سقوط مردان درجامعه توسط آنها است. یک آگهی برای رستوران سوانسون نمونه این موضوع است. زنی که درحال رانندگی است نوشیدنی می خواهد تا بخورد. سوانسون نوشیدنی اش را می دهد . بچه ها بعد از مدرسه می خواهند غذا بخورند، سوانسون می دهد . پدر خانواده لباس زیر زنانه می خواهد و بعد چهره احمقانه اش را نشان می دهد ، سوانسون می گوید: نمی داند چه کار کند ؟!  این نمونه ای از حمله سازماندهی شده به مردان است. غذای گربه ویسکاس هم چنین آگهی هایی دارد. آنها هیچ وقت زنان را به شکل گربه نشان نمی دهند .

هیتلر می گوید : اول زنان را بگیرید ، بعد بچه ها را ، حالا بگردید دنبال مردان.

 سخن آخر

ما با مشکلات دنیای جدید می توانیم مبارزه کنیم، اگر خانواده هایی به رهبری مردان داشته باشیم .

بعد از چندین بدبیاری در ازدواج ، اکنون یک زندگی بدون مشکل و اختلاف نظر دارم . من و هسمرم به همدیگر احترام می گذاریم . او سعی نمی کند با من رقابت کند، انتقاد کند، شکایت کند یا سعی کند من وزندگی را تحت کنترل خود درآورد. اگرمشکلی باشد به من می گوید. من هم سعی می کنم او را شاد وخوشحال کنم. او جزئی از من است. به خاطر طبیعت آرام اوست که من احساس نمی کنم فقط باید از او انتظار داشته باشم و او هم از من انتظار داشته باشد که همه خواسته هایش را برآورده کنم. به من اجازه می دهد اظهارنظر کنم، نظرم را بگویم. او هم معمولاً می پذیرد . اگر هم نپذیرد بالاخره با هم کنار می آئیم . تائید و تصدیق او به من قدرت می دهد  و مرا کامل می کند.

ما گناه نابخشودنی مرتکب شده ایم ... من او را دوست دارم ... او هم مرا دوست دارد ... .

منبع : www.savethemales.ca

  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰

تاسفانه گاهی به فلسفه تفاوت زن و مرد در قرآن توجه نمی شود که یا اسلام را با آن زیر سوال می برند و یا در برخی آیات که برتری از آن مرد هست آن چنان بد تفسیر می شود که مطلب وارونه شده که فمنیستی می شود.سوالاتی از قبیل وجود درجه برای مردان و نصف شهادت بودن زن و یا مقابله با عدم اطاعت زن که گاهی می بایست به زور برای مقابله با آن ایستاد و ارث یا این که چرا پیامبری زن نبوده و ...


پاسخشان درون ماست و نیازی به رد اسلام و یا تحریف آن نیست.مردان از لحاظ روانشناسی میل به تکیه گاهی و مسئول بودن و جاودانه بودن نامشان در تاریخ و ... دارند اما این ها برای زنان خیلی محدود تر هست و با دنیای آنها بیگانه است که اینها از لحاظ روانشناسی اثبات شده اند و جالب است که حتی خود زنان مشهور هم مثل مردان مشهور از شهرت خود راضی نیستند و زندگی بدون شهرت را ترجیح می دهند ، زنان در زندگی نیاز به قهرمان دارند که آنها را دوست داشته باشه ولی مردان نیاز دارند که برای زنی قهرمان باشند.زنان اصلا مثل مردان شهرت طلب و یا اقتدار طلب و یا مسئولیت دوست نیستند ، زنان عاطفی ترند و ... همه این ها احکام قرآن را توجیه می کند و تمام شبهات و سوالات بالا از جهل ناشی می شود آن هم جهل نسبت به خود ، مثل همان که چرا پیامبری زن نبوده که پیامبر بودن زن کاملا با حیا و زنانگی زن در تضاد است ، زنانی که خود را عمیقا بشناسند هیچ گاه این شبهات را مطرح نمی کنند و هیچ گاه احساس کمبود هم نمی کنند چون می دانند در طبیعت کیستند.اگر مرد باید مهریه بدهد و نفقه چون مرد نیاز به این دارد که تکیه گاه زن باشد و این ها برای مرد تکیه گاه بودن را به ارمغان می آورد و برای زن نیز تکیه گاه داشتن را ، که نیاز اصلی هر دو است و اما متوجه باشیم وقتی می گوییم زن دوست دارد تکیه گاه داشته باشد باید موجودی باشد که این قابلیت رو داشته باشد که تکیه گاه زن باشد یعنی باید برتری هایی نسبت به زن داشته باشد طبق آیه ۲۲۸ سوره بقره و آیه ۳۴ سوره نساء و آیه ۲۸۸ سوره بقره و اصولا می بایست در مجموع برتری هایی بیشتر از زن داشته باشد (البته برتری مادی و دنیوی تنها برای اثبات عاشقیت مرد و معشوقیت زن و نه برتری به معنای مطلق و نزد خداوند ، زیرا هر عاشقی باید با نشان دادن امتیازی معشوق را راضی سازد) و هر چه بیشتر بودن برتری نشان دهنده تکیه گاهی بهتر بودن است... و اگر دقیقا مثل زن باسد که اصلا تکیه گاهی و قوام بودن معنی ندارد و باز بسیاری از احکام و آیات قرآن فلسفه اش مشخص می شود و باید دانست که زن و مرد از همه لحاظ با هم برابر در خلقت خداوند جایی ندارد پس نفقه و مهریه هم حق مرد هست و هم وظیفه وی و تمکین زن هم ، هم حق اوست و هم وظیفه او زیرا آرامش روانی و ثبات خانواده را برای او رقم می زند.بهتر است مثالی آورده شود ، زنان خیلی دوست دارند که شوهرشان برایشان طلا و هدیه و ... بخرد و خیلی بیشتر دوست دارد شوهر وی برای او این کارها را بکند تا این که خود برود و با اموال خود طلایی برای خود بخرد ، اما مرد دوست دارد خودش برای همسرش طلا بخرد تا بدین وسیله اقتدار و تکیه گاه بودن خود را این گونه بیان کرده و این گونه ابراز محبت به زن نماید که از نیازهای هر زن محبت است و اما از نیازهای هر مرد هم احترام زن به وی است و اصولا مردان زنان مطیع را دوست دارند و در مقابل این زنان مسئول تر و دلسوز ترند که این رابطه متقابل است به گونه ای که اگر مرد دلسوز و مسئول نباشد احترامش کم کم از دست می رود و اگر زن مطیع نباشد و ناسازگار باشد خود به خود توجه و دلسوزی و محبت و مسئولیت شوهر نسبت به خود را از دست می دهد ، نیاز مرد این است که بداند زن روی او حساب باز می کند و اتفاقا این از نیاز هر زنی نیز هست که بتواند روی شوهرش حساب باز کند.پس تمام حقوق و وظایف در قرآن همه با هم هماهنگ اند و اصولا وظیفه جدا از حقوق نیست و کسی نمی تواند بگوید حقوق مرد در اسلام بیشتر است و یا زن چون وظیفه هر کس حق او و حق هر کس وظیفه اوست ، اما متاسفانه این روزها رایج شده که حقوق یکدیگر را به رخ هم بکشند و یا حسرت حقوق دیگری را داشته باشند و یا برای توجیه ناشی از جهل از فلسفه احکام اسلام آنها را تحریف کنند.تمام احکام قرآن در مورد زن و مرد در تمام زمانها ثابت است چون از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه می گیرد.

احکام قرآن باید الگویی باشد تا در شرایط امروز بتوان با توجه به آنان حکم صادر کرد مثل میزان اشتغال زن و مرد در اجتماع و تحصیل آنها و نه این که شرایط و فرهنگ غلطی که امروز بر جامعه حاکم است باعث شود که احکام قرآن را که الگو هستند را تغییر دهند ، وقتی در قرآن مرد نان آور خانواده است نیاز هم خود اوست و هم نیاز زن ، و زن دوست ندارد مرد از حقوق زن بخورد و یا این که زن نان آور باشد و متقابلا مرد هم این گونه زندگی با سرشتش سازگار نیست و برای همین ارث زن نصف مرد است تا بقیه مال را از تکیه گاه خود یعنی شوهرش در قالب مهریه و نفقه و ... بگیرد ، پس برای میزان مشاغل زنان و مردان و تحصیل آنان در جامعه امروز نیز باید طبق همین روند عمل کرد و نه این که زن و مرد را مقابل هم گذاشت و یا این که احکام الگویی قرآن را به خاطر وضع غیر طبیعی امروز که بر خلاف فلسفه قرآن و خلقت زن و مرد است تغییر داد.


اما در مورد تمکین و مطیع بودن زن ، برخی افراد تنها وظیفه زنان را اطاعت در ارتباط جنسی می دانند اما این تعریف درست تمکین نیست چون اولا میل جنسی که تا ابد پایدار نیست و در ضمن این تنها یکی از مصادیق تمکین است زیرا در آن صورت در آیه ۳۴ سوره نساء به مردان گفته نمی شد که از خوابگاه زنان در صورت نافرمانی دوری گزینید چون خود زن که این کار را می کند و نیازی به این توصیه نیست ، تمکین در واقع برقراری آرامش و تامین بعد معنوی شوهر و خانواده است همانطور که مرد بعد مادی خانواه و تا حدی معنوی خانواده را دارد اما نقش زن در تامین این آرامش خیلی سنگین است و برخلاف عده ای که می گویند زن در اسلام مسئولیتی در خانواده ندارد اتفاقا این مسئولیت خیلی سنگین است و اصلا یک نوع هنر است و باید توجه کرد که تمکین و احترام شوهر از سوی زن باعث ارضای غرور مرد و تقویت حس مسئولیت طلبی و افزایش علاقه مرد به زن و افزایش محبت او می شود که به نفع خود زن است اما اگر زن از گفته های فمنیستی استفاده کند و مدام به مرد گوشزد نماید من خودم همه کار می توانم بکنم و به تو احتیاجی نیست خود به خود انگیزه ای برای مرد نمی ماند تا مسئول و دلسوز خانواده باشد.همانطور که در بالا اشاره شد وقتی مرد ثروتمند است و خانه بزرگ و ... ، زن برای حفظ زیبایی و ظرافت خود بهتر است کارهای خانه را تا حد امکان تنها انجام ندهد برای این که تمییز کردن خانه بزرگ و درندشت ممکن است در اندام و روحیه زنانگی زن اثر گذاشته (مثل فمنیسم ) و برای حفظ زیبایی خود که باعث آرامش مرد و خانواده می شود بهتر است از به عنوان مثال از نیروی خدماتی استفاده کند ، اما در مثال معروف مرد کارگر معدن که ممکن است چند روز خانه نباشد و زن دست به سیاه و سفید نزند این کار او منجر به از بین رفتن آرامش مرد و تحت فشار روانی قرار دادن اوست زیرا این مرد که توانایی مالی خدمات را ندارد و خانه او نیز بزرگ و درندشت نیست که کار زیادی بخواهد و اینجا کار خانه باعث آرامش مرد و خانواده می شود به گونه ای که به زن فشار نیاید و برای همین کار خانه به طور مطلق نمی تواند وظیفه زن باشد چون در برخی موارد هم به ضرر زن و هم به ضرر مرد است و تمکین وظیفه زن است که خود مانند نفقه شاخه های مختلف دارد و با توجه به موقعیت زوجین و در حد توان تعریف می شود. اما مثلا زن اگر غذایی درست کند که مرد و فرزندان آن را دوست دارند و ... همه در جهت آرامش مرد و خانواده است ، خانه داری نماد تمکین است و خانه داری به منزله کار خانه نیست و طبق مثالهای بالا گاهی کارخانه برای خانه داری لازم است و گاهی برای خانه داری مفید نیست و گاهی افراط در کار خانه مثل مثال بالا شاید خانه داری را کمرنگ کند و به موزات آن اکثر اوقات کار بیرون نیز تاثیر بیشتر و بدتر از حتی شکل افراطی کار خانه دارد.تمکین هم مثل نفقه بسته به شرایط شکلهای مختلف دارد ، مثل نفقه که در برخی موارد خدمتکار خانه و حتی دایه را نیز شامل می شود تمکین هم این گونه است و در مواردی کار خانه تمکین به حساب می اید و در برخی موارد که زنانگی زن را بگیرد عدم انجام کار خانه تمکین است و همانگونه مرد هم به نفع خودش است در مواردی اجازه ندهد زن برخی کارها را انجام دهد چون ممکن است زیبایی و ظرافت روانی  زن را بگیرد و به ضرر خود مرد است ، تمکین در مجموع سازگاری با مرد و فراهم کردن اسباب آرامش مرد و خانواده است که مسئولیت سنگینی است که البته خود مرد نیز در آن اثر دارد.پس به طور کلی تمام شبهات تفاوت مرد و زن و برخی برتری های مرد در قرآن از جهل نسبت به خود سرچشمه می گیرد و برای پاسخ آنها باید به خود رجوع کرد تا این که به دشمنی به جنس مذکر پرداخت.البته برای رفع شبهه برخی افراد باید گفت تمکین در نهایت اعتماد زن به مردی با نیت خیر و مسئول در برابر خانواده در امور مادی (و نه لزوما معنوی) است.

  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰

امروزه مرتب سعی در تبلیغ و ترویج ازدواج همسن و یا ازدواج پسران با دختران بزرگتر از خود می شود. احتمالا چه مرد باشید و چه زن ، خودتان می فهمید که این مورد در دراز مدت می تواند چه اثراتی داشته باشد. اما به هر حال وقتی مطلبی بسیار تبلیغ شود ، خود به خود افراد را وا می دارد تا مطابق آن مطلب عمل کنند.

مسئله این نیست که تعداد دختران بیشتر از پسران باشد و یا تعداد پسران بیشتر از دختران باشد. طبیعت روند خود را دارد و کسی نمی تواند در مورد طبیعت نگرانی داشته باشد زیرا طبیعت به بهترین نحو تنظیم شده و جای نگرانی نیست. مسئله ترویج افکار غلط با توجیهات خنده دار است. دلیل خنده دار بودن این توجیهات از این قرار است که تا چندی مرتب به دلیل بالاتر بودن تعداد دختران آماده ازدواج نسبت به پسران ، از سوی برخی سایتهای رسمی دعوت به همسن گزینی و یا ازدواج پسر با دختر بزرگتر از خود میشد. حالا در جایی متنی نوشته که تا سال 97 تعداد پسران آماده ازدواج 2 میلیون بیش از دختران مجرد می شود و برای حل این موضوع نیز راه و حل ارائه شده باز همسن گزینی و یا ازدواج پسران با دختران بزرگتر از خود معرفی شده است!!!!!!این خود یک رسوایی و بزرگترین شبهه در حرفهای این جماعت است.
 

به راستی چه اصراری دارند که این مسئله را رواج دهند؟ چه سودی می برند؟ به هر حال اگر ما مرد هستیم یا زن ، باید توجه داشته باشیم که زندگی مشترک تنها 2 سال اول نیست. زندگی مشترک باید تا آخر عمر تداوم داشته باشد. خودتان تجسم کنید که با توجه به متفاوت بودن بلوغ پسران و دختران و نیز امکان یائسگی زنان در سنین خاص ، از لحاظ علمی این توصیه ها چه توجیهی دارد؟ و البته همین اصرار مرتب با استدلاهای متناقض خود دلیل مهم بر شک و رد این توصیه است. شما اگر زن هستید مطمئن باشید از زندگی با مرد بزرگتر از خود بیشتر لذت می برید و اگر مرد باشید از زندگی با زن کوچکتر از خود بیش تر لذت می برید و به آرامش می رسید هر چند که استثنائاتی هست که رعایت برخی اصول می تواند این روال را برعکس کند اما هرگز به معنای تجویز عمومی کردن این روال در جامعه نیست. همیشه بالا و پایین شدن طبیعی آمار دختران و پسران مجرد در طول تاریخ بوده است و این ها کاملا طبیعی است و جای هیچ گونه نگرانی چه برای دختران و چه برای پسران نیست و در طول تاریخ همیشه این مورد بوده است. منتها امروزه برخی شیاطین از جنس انس سعی در حاد کردن این موضوع و دادن امار هایی با استدلالهای عجیب و غریب و البته مغرضانه هستند و چنان آمار می دهند که گویی تا کنون این مسئله در تاریخ بشر نبوده است. اما بشر همیشه این روالهای طبیعی را داشته و همیشه با اتکا به خداوند و نه این شیاطین انسان ، راه خود را به درستی پیدا کرده است. نمونه از این تبلیغات در لینک زیر امده است. تا کنون ایده همسن گزینی و یا ازدواج پسران با دختران مسن تر از خود برای حل مشکل دختران مجرد بود و حالا همین راه وحل برای حل مشکل پسران مجرد است!!!!! یک راه و حل برای دو شرایط متناقض!!!! این مسئله درست مثل وقتی است که اگر به عنوان مثال سیب برای سلامتی تان مفید باشد بگویند سیب زیاد بخور و اگر سیب برای سلامتی تان مضر باشد باز هم بگویند سیب زیاد بخور!!!!!

تبیان

گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
http://www.niksalehi.com/newspaper

  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰

ملاک برتری

همیشه هر گاه بحث حدیث حضرت علی در مورد زنان می آید  ، پای برخی ملاک ها و معیارهای برتری که تطابق با ملاک قرآن ندارد به میان می آید. در تایید و به ویژه در رد این حدیث مطالبی گفته می شود که حاوی استدلال های کاملا شیطانی است. استدلال هایی مبنی بر ملاکهای برتری بر اساس عقل و منطق و ...

در این حدیث نقص زنان در عقل و ایمان مورد بحث قرار می گیرد که طبق قرآن هیچکدام ملاک برتری نیست حتی ایمان. زیرا ایمان شیطان هم خیلی بالاست چون عملا با خدا در ارتباط است و از انسانها در این زمینه جلوتر است ، حتی از خیلی پیامبران ، چون با خدا ارتباطات نزدیکی داشته و کاملا به وجود خدا و معاد ایمان دارد و اصلا بر اساس ایمان خود شیطنت می کند تا انسان را از بهشت باز دارد زیرا به بهشت اعتقاد راسخ دارد.

استدلال مطرح شده شاید برایتان جدید باشد. هر چه را که قرآن ملاک برتری معرفی کرده باید پذیرفت و البته که تقوا معیاریست کاملا عدالت محور ، به گونه ای که کسی نمی تواند به این معیار ایراد گیرد. به عنوان مثال عقل و بازو و عاطفه و ... همه ، چون توسط خداوند به موجودات داده می شود ، هیچکدام نمی تواند ملاک برتری باشد و ملاک برتری بودن انها با عدالت تضاد آشکار دارد. به همین جهت است که برخی ادیان هستند که علننا بر ایجاد تقوا بنا شده اند. ضمن اینکه عنصر ایمان در این حدیث ، ایمان به هر چیزی را شامل می شود ، چه خدا و چه غیر خدا ، و منظور از نقص در ایمان ، نقص در اعتقاد به یک موضوع مشخص است. البته ایمان به خدا رکن اساسی است اما این رکن جز با تقوا حاصل نمی شود. یعنی با ایمان منطق گرا یا صرفا تنها با ایمان حاصل از این شناخت که خدا وجود دارد حاصل نمی شود. لذا این نقص اشاره شده در زن طبق حدیث  تاثیری در نزدیکی و دوری به خدا (برای زن) در ذات خود ندارد. لذا تاثیری در ملاک برتری واقعی ندارد. در اصل ایمان موجود در این حدیث از نوع ایمان شناختی یا منطقی می تواند باشد.

معمولا وقتی این حدیث مورد گفتگو قرار می گیرند ، عده ای شروع به شانتاژ کردن می کنند و از واژه هایی مانند اعوذ الله و ... استفاده می کنند و بعد می گویند آیا حضرت فاطمه به عنوان زن از مردی مثل ابو جهل و ... نقص بیشتری دارد  و ...، این گونه شانتاژ ها باز ناشی از جهل نسبت به ملاک برتری است. یعنی فرد هنوز برتری افراد برجسته را در ملاکهای خود می بیند و نه ملاکهای قرآن و کلیه ادیان. همین فکر است که به عنوان مثال مکتب صهیونیسم را پدید می اورد. طبق همین استدلال متحجرانه که مد روز است ، خود به خود دفاع حضرت علی از پیامبر در سن 10 سالگی زیر سوال می رود. زیرا در سنین پایین عقل کامل نشده است.

در تایید این حدیث نیز گاهی باز ملاکهایی غیر از ملاک قرآن ، مطرح می شود. این که سابقه مردان در ابداعات و ... را ملاک برتری مردان در نظر بگیرند کاملا اشتباه است. زیرا اولا ملاک دروغین است و ثانیا رقابت طلبی ایجاد کرده و زنان را به عرصه هایی وارد می کند که زنانگی زنان و مردانگی مردان را مورد تهدید قرار می دهد و خانواده را بیشتر فرو می پاشد.

به هر حال در این متن قصد تایید و رد حدیث و یا نقد و یا تعریف از حدیث مورد نظر نیست ، بلکه قصد ، نقدی بر نقد های حدیث و یا استدلال های مطرح شده در مورد آن است

  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰

س از چندی، بالاخره کسی پیدا شد که بگوید ذات برخی اظهارات در مورد زنان با ذات اسلام نه تنها سازگاری ندارد بلکه متضاد با آن است. هر چند این اظهارات کم و دیر است اما شروع خوبی است. باید دیدگاههای انحرافی بر خاسته از تفکرات صهیونیست ها روشن شود. مطلب زیر به یکی از این اظهارات اشاره دارد.

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدرضا اکرمی در واکنش به  اظهارات الهه کولایی در آفتاب یزد نوشت:

1- در 16/06/93 در روزنامه آفتاب خواندم:

متأسفانه در سال‌های اخیر شاهد هستیم که جریان فکری خاص قصد محدود کردن دایره اشتغال زنان را دارند تا آنان را به سوی خانه‌نشینی هدایت کنند. این سخن در هنگامی گفته می‌شود که گویا: زنان از اشتغال در کافی‌شاپ‌ها و سفره‌خانه‌های سنتی منع شده‌اند.


خدمت سرکار خانم کولایی معروض می‌دارم: همسرداری و مادری و خانه‌داری که کانون خانه و خانواده، کانون سازندگی و برازندگی و آموزش و پرورش است و خانه و خانواده، دانشگاهند و نمایشگاه و پژوهشگاه که سخت‌ترین کار است در برابر: سدسازی، نیروگاه‌سازی و انرژی اتمی و بیمارستان‌سازی و کار مداوم است برای پدر و مادر تا آخرین لحظات زیست و زندگی که اگر بانوی تحصیلکرده‌ای هیچ شغلی بیرون خانه نداشته باشد و فقط همسرداری نماید و مادری کند بی‌خاصیت و یا کم‌خاصیت خواهد بود. چرا کار درون خانه را با همه پیچیدگی، شغل و اشتغال نمی‌دانید، این اندیشه با فرهنگ اسلام محمدی نمی‌خواند.

در فرهنگ اسلام بهشت در مرتبه شأن و جایگاه مادر پایین‌تر است و رسول خدا فرمودند «الجنته تحت اقدام امهاتکم» بهشت زیر پای مادران است.

حضرت علی«ع» و حضرت فاطمه«س» در نخستین روز زندگی مشترک از وظایف خود پرسیدند که پیامبر فرمود، کارهای بیرون خانه برعهده علی و کارهای درون خانه برعهده فاطمه. آری زن مدیر داخلی خانه و خانواده است. در حدیث شریفی، رسول اکرم«ص» همسرداری و اولادداری زن را معادل «حج و جهاد و جماعت» مردانه معرفی نمود. این نگاه شماست که کار زن را در درون خانه ساده و سبک و حقیر می‌داند و تصور می‌کند اگر خواهر و خانمی به اداره و کارخانه و کارگاه برود و حقوق اندکی بگیرد این اشتغال است و کار خانه اشتغال نیست.

2ـ شما گفته‌اید 12 درصد از زنان که نیمی از جمعیت کشورند به کار مشغول‌اند. این آمار منهای کار دختران و زنان در داخل خانه است، یعنی کار خانه را شغل نمی‌دانید که این نگاه منصفانه نیست. بنابراین دختران و زنان هیچ‌گاه بیکار نیستند.

3ـ خانم کولایی بفرمایید، فرصت اشتغال برای پسران و جوانان مذکر چگونه است که می‌فرمایید برای دختران و زنان 12 درصد است. در فرهنگ اسلام این مرد است که باید هزینه خانه و خانواده را عهده‌دار «الرجال قوامون علی النساء بما فضل‌الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم، نساء 34» شود و زن در درون خانه و خانواده، عهده‌دار کارهای خانه گردد. این موضوع خانه‌نشینی نیست، بلکه انجام کار و شغل و اشتغال در محیطی امن و آزاد و راحت و آموزش و پرورش انسان است که به قول کارل فرانسوی «موجود ناشناخته» می‌باشد. بسیاری از دختران و زنان در درون خانه به تدریس و تعلیم و کار اشتغال دارند.

4ـ خانم کولایی، می‌دانید کار مفید اداری در دستگاه‌های دولتی «45 دقیقه» در شبانه‌روز است و بخش خصوصی دو ساعت، و مقایسه کنید با کار درون خانه و خانواده تا معلوم شود، چه کسی کار می‌کند و چه کسی بیکار است.

5ـ اکنون در کشور 3.5 میلیون بیکار داریم که اکثر آنها مردان و پسران می‌باشند. بیکاری مردان و پسران ما ناهنجارتر است یا دختران و زنان که حداقل می‌توانند کار خانه و خانواده را انجام دهند که خود اشتغال است و مردان و پسران هرگز نمی‌توانند و تجربه آن را ندارند و آموزش ندیده‌اند که کار دختران و زنان را انجام دهند.

6ـ وجداناً بفرمایید دختر و بانوی ما در کافی‌شاپ و سفره‌خانه سنتی کار کند امتیاز است و انصاف است و اشتغال است و پسران و مردان بیکار باشند حتی در شرایط مساوی. خانم کولایی بهترین کار برای زنان، کار آموزشی و پرستاری و طبابت است و آن هم در مرحله دوم که در مرحله اول و اصل و اهم و اولی همان خانه‌داری و همسرداری و مادری می‌باشد و انسان‌سازی به معنای جامع کلمه.

البته پذیرش این اندیشه برای شما دشوار است، ولی حق و تکلیف و تجربه و عرف صحیح این است. شما بکوشید جایگاه و منزلت حقیقی و حقوقی را بشناسید و بر آن اهتمام ورزید. شما مردان موفق تاریخ را شناسایی کنید که بدون همسر و مادر و کانون آرام خانواده به توفیق نرسیده‌اند و ناهنجاری جامعه را ارزیابی نمایید که عمده مشکل از درون خانه و خانواده و عدم مسئولیت‌پذیری زن و مادر به وجود آمده است. البته این موضوع، موضوعی ساده نیست که در چند سطر بتوان تبیین نمود و تحلیل کرد و تطبیق نمود.

  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰

متاسفانه کشور ما هم مثل بسیاری از کشورهای دیگر تنها به فکر افزایش جمعیت افتاده و در پی ایجاد تشویق و تبلیغ برای ایجاد فرزند است. اما از یک موضوع فطری که مرز و جغرافیا نمی شناسد غافل مانده است. موضوعی که تمام جهان را در بر گرفته که البته خود نشان دهنده فطری بودن مسئله است. زیرا فطرت مرز ندارد. فرزندآوری به هر قیمتی مناسب نیست. مانند کشورهای غربی که خیلی از فرزندان اصلا پدر مشخصی ندارند.

 

دلیل اصلی عدم تمایل  ازدواج مردان (زیرا مردان پیشنهاد ازدواج را می دهند) در دهه های اخیر به علت پوچ دیدن این امر در رفع نیازهای فطری شان است. در اصل فلسفه وجودی زن که طبق قرآن آرامش دهی است از بین رفته و همین امر فلسفه وجودی زن را خدشه دار کرده است که جامعه را به سمت فساد و نابودی می کشاند. البته مردان هم خود در این روند بی تقصیر نبودند اما به هر حال مسئله این است. مسئله ای که راه و حل مشخصی نیز ندارد و نمی توان با راه و حل های مقطعی آن را حل نمود. از انجایی که زن و مرد شبیه به هم در حال جلوه کردن اند لذا این امر خلاف فطرت خود به خود انسان و بخصوص مرد را نسبت به جنس مخالف سرد کرده است و تنها عده ای از مردان از روی شهوت به جنس مخالف رجوع می کنند. باید دانست که اگر آرامش دهی زن از بین رود قطعا جامعه دست به گریبان انواع فساد و مخدرات و انحرافات است که همین امر در جهان با سرعت زیادی در حال رخ دادن است تا انسان را نابود کند.

  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰

واژه ماتریابیسم اسلامی بسیار عجیب به نظر می رسد. اما با کمی دقت می توان به شیوع آن پی برد. مشخص است که این روزها متاسفانه اسلام به شدت در حال ماتریالیزه شدن است و ماتریالیسم ظاهر اسلامی به خود در قشر زیادی از مردم گرفته است. بدین معنا که تمام اهداف اسلام و محتوای اسلام مادی معرفی می شد. البته خرافات زیادی در قدیم وجود داشته که واقعیت نداشته اما متاسفانه بسیاری از داستانها  احکام قرآن با توجه به منطق دو دو تا چهارتا زیر سوال رفته  و خیلی از افراد آن را به تنها به قرون گذشته نسبت می دهند. باید متوجه بود که فرق بین خرافات و معنویات چیست تا به دام ماتریالیسم با ظاهر اسلامی نیفتاد. در اصل خرافات خود ماتریالیستی است. خرافات به معنی تنها نگاه مادی کردن به دین و آیات قرآن بدون در نظر گرفتن علوم امروزی و اروپایی است و برای همین توسط همانها که علوم مادی هستند نقض می شود. به عنوان مثال تجسم مادی داشتن از شیطان و ...، انسان خرافاتی دیروز امروز برای جواب خرافات خود به سراغ علوم آکادمیک و اروپایی امروز می رود و چون ناکام می ماند، دین را کنار می گذارد. برای همین قرآن می فرماید که اغلب ما انسانها غافلیم. چون زمانی تنها به خرافات خود اعتقاد داشتیم و امروز می بینیم که باید از آن دست بکشیم و هیچ ایمانی نداشتیم. انسانهایی که با علوم آکادمیک امروز دنبال اثبات شیطان و ... هستند بسیار خرافاتی بودند و هستند و در عین حال فاقد ایمان. مسلما کم نیستند این افراد که ظاهر دین دار دارند که در اصل همان ماتریالیستهای اسلامی هستند. تعداد این افراد در صدا وسیما و  مسئولین سر به فلک می کشد و نیز رفته رفته در مردم عادی.

مثال های از تفکر ماتریالیسم اسلامی

1- بیماریهای روحی و روانی: متاسفانه در بسیاری از سایت های دینی بیماری های روانی را دارای دو ریشه می دانند. ریشه اول ریشه پزشکی دارند که توسط پزشکان و امور پزشکان قابل درمان هست و دومی به شیطان و جن زدگی بر می گردد. توجه کنید که دو عامل پزشکی و به اصطلاح معنوی کاملا از هم جدا شده اند. خوب این چه معنایی دارد؟ مسلم هست که کسی که در دانشگاهها علوم روان درمانی را می خواند همه امور را پزشکی می داند و اگر هم برخی بیماریها علاج پزشکی ندارند در سعی آن هست که علاجی برای آنها بیابد. مثلا ممکن هست امروزه بیماری روانی علت بیماری اش از نظر پزشکی نامعلوم باشد و چیزی به نظر پزشکان از علائم بیماری روانی در بدن نباشد اما 20 سال بعد با تفسیری از بدن قرصی برای تسکین موقت آن بیماری یافته شد. پس در عرض 20 سال بیمار از جن زدگی در آمد و نامش شد بیمار ....فرنی!!! یا یست!!!! نکند پیامبران هم اسکیزوفرنی داشتند؟؟؟؟؟؟؟، متاسفانه مثال مطرح شده نشان دهنده تسلیم محض در برابر علومی است که ریشه آن در غرب است. و پذیرفتن نوع نگاهی است که به انسان به عنوان یک ماشین نگاه می کند و البته دردناک این که در این دیدگاه که بسیار شاع هم هست روح از جسم مجزا فرض شده است. یکی از متخصص ترین افراد مشهور در زمینه روانکاری فروید است که خود بی دین بوده است. خوب چطور حکمت الهی می تواند منجر به بی دین شدن کسی شود؟ مسلم است ذات نگاه علوم اروپایی مجزا از حکمت و علم مورد نظر قرآن است. از طرفی همین علومی که ذات مجزا از حکت قرآن دارند. لذا نمی شود هم دیدگاه ماتریالیستی را پذیرفت و هم دیدگاه حکمت اسلامی را. اگر دقت کنید که تمام داروهای طراحی شده نگاه ماتریالیستی تنها مسکن هایی بودند که در نهایت گریبان گیر بشر شدند. کسی منکر علم و حکمت نیست اما متاسفانه خرافات دیروز شکل منطقی به خود گرفته است.

2- راز پیشرفت غربی ها را بفهمیم تا مسلمانان هم پیشرفت کنند: از طرفی از بی دینی غربی ها می نالند اما هر چه که آنجا اتفاق می افتد مدتی بعد اینجا به شکل بدتر رخ می دهد. به دلیل اینکه فقط امروز غرب را می بینیم و می بینند. کسی نمی آید که بگوید همین غرب 200 سال پیش چه بوده و یا 50 سال پیش. به طور دقیق روند غرب را از دوران رنسانس پیگیری نمی کنند. آیا غربی ها از روز اول بی دین بودند و یا دین از همان ابتدا در آنجا به شدت امروز کمرنگ بوده است؟  خوب شما که می خواهید از آنها یاد بگیرید باید ببینید که مشکلاتی که آنها امروز دارند از چه زمانی شروع شده و چه روندی را طی کرده است.

افرادی که آگاهانه سعی در ترویج ماتریالیزه کردن دین دارند همان افرادی هستند که در گذشته سعی در ترویج خرافات داشتند و این دو از هم جدا نیست. آنها در هر حالی دنبال مخفی کردن ماهیت حکمت الهی هستند و چیزی با ظاهر حکمت الهی به مردم می دهند. مکاتبی مانند فمنیسم از همین نگاه به اسلام وارد شده است. مسلم است که هر مکتبی که از دل ماتریالیسم در آمده از دل ماتریالیسم به ظاهر اسلامی هم در خواهد آمد.

  • سامان امامی
  • ۰
  • ۰

متاسفانه در ایران از طرفی به دنبال افزایش جمعیت هستند و از طرف دیگر تمام دغدغه کاندیدهای ریاست جمهوری و معاونت زنانش گرفتن مسئولیت و وزارت و ... زنان است. چگونه افزایش جمعیت با تشویق به چنین مشاغلی برای زنان و الگو قرار دادن آن تطابق دارد در حالی که کاملا عکس ان در بسیاری از کشورها مشاهده شده است.

فمینیسم، عامل اصلی کاهش جمعیت!!

هرگاه سخن از آینده به میان می‌آید ما با دو پدیده روبرو هستیم. یک آینده‌ی محتوم که تنها می‌توان آن را شناخت و دیگری آینده‌ای که علاوه بر شناخت می‌توان با برنامه‌ریزی‌ها و هدف‌گذاری‌های درست آن را به بهترین نحو شکل داد. هرگاه هم سخن از فیوچرولوژی[1] به میان می‌آید منظور پرداختن به بخش دوم آن است که قابل برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری است. همواره گروه‌ها و شخصیت‌های برجسته‌ای از سراسر دنیا با مطالعات دقیق سعی در آینده‌سازی برای جامعه‌ی خود و کل دنیا را دارند. در مباحث آینده‌سازی آینده را به مثابه یک دالان در نظر می‌گیرند و همه‌ی جامعه در دالان فکری فرد آینده‌شناس حرکت می‌کنند. مثال شاخص آن باند فرود هواپیما در شب است. در دو طرف این باند فرود چراغ‌هایی وجود دارند که کلیه‌ی هواپیماها برای داشتن یک فرود موفق حرکت خود را مابین این چراغ‌ها تنظیم می‌کنند.

 

«روشن شدن باند فرود هواپیما در شب مثالی برای روشن شدن آینده توسط آینده‌شناسان»

یکی از برجسته‌ترین این آینده‌شناسان فردی به نام «ریچارد واتسون[2]» است که تاکنون چندین کتاب در این زمینه منتشر کرده است و اصلی‌ترین کتاب وی یعنی «پرونده‌های آینده[3]» تاکنون بیش از ۱۶ بار در سراسر دنیا تجدید چاپ شده است.

 

«ریچارد واتسون، آینده‌شناس برجسته‌ی انگلیسی»

واتسون در این کتاب خود که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده است از مشکل پیری جمعیت در کنار مواردی مانند  بدهی، جهانی‌شدن، شهری‌شدن، تفردگرایی[4] و... به‌عنوان یک مگاترند یاد می‌کند و آن را  بحرانی می‌داند که تا کمتر از سال ۲۰۲۰ گریبان‌گیر کل دنیا خواهد شد.

امروزه پدیده‌ی پیرشدن[5]  که در تحقیقات ریچارد واتسون به‌عنوان یکی از ترندهای اصلی تا سال ۲۰۱۵ از آن یاد شده است، به یک گفتمان عمومی در کل دنیا بدل شده و همه هم‌صدا از آن به‌عنوان یک بحران یاد می‌کنند و به دنبال راهکار‌هایی برای مقابله با این اتفاق ناگوار هستند.

امّا این پدیده زمانی شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد که  با بررسی نرخ تولد نوزادان و جمعیت کمتر از ۵ سال در دنیا متوجه شویم که میزان نرخ زاد و ولد دقیقاً برخلاف نرخ پیری، در حال کاهش است و کلیه‌ی کشورهای جهان تا چند سال آینده با بحران جمعیتی مواجه خواهند شد.

 

شناخت آینده از این منظر منجر شده تا عمده‌ی کشور‌های دنیا برای مقابله با این بحران دست به اجرای سیاست‌هایی برای بالا بردن نرخ زاد و ولد در کشور خود بزنند.

 

«در آلمان با بالارفتن جمعیت سالخوردگان، نرخ مرگ و میر چندین سال متوالی از نرخ زاد و ولد بیشتر بود»

 

در این میان، کشور ما ایران نه‌تنها از لحاظ پیر شدن جمعیت در وضع بسیار نامساعدی قرار دارد بلکه بر اساس گزارش‌های بین‌المللی ازلحاظ میزان زاد و ولد نیز در رتبه‌ی ۱۱۲ دنیا قرار دارد[9]  و این امر به‌خودی‌خود موجبات پرداختن جدی به این موضوع را فراهم می‌کند.

«نمودار هرم سنی جمعیت ایران حکایت از پیر شدن جمعیت ایران در سال‌های آینده دارد.‌»

اهمیت پرداختن به موضوع کاهش میزان رشد جمعیت و پیر شدن کشور در چند سال آینده به‌قدری است که مقام معظم رهبری دراین‌باره می‌فرمایند:

«یکی از خطراتی که وقتی انسان درست به عمق آن فکر می‌کند، تن او می‌لرزد، این مسئله‌ی جمعیت است؛

...مسئله‌ی جمعیت را جدّی بگیرید؛ جمعیّت جوان کشور دارد کاهش پیدا می‌کند. یک جایی خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست. یعنی مسئله‌ی جمعیّت از آن مسائلی نیست که بگوییم حالا ده سال دیگر فکر می‌کنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتی نسل‌ها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست.[10]»

ایشان همچنین در دیدار با دست‌اندرکاران برگزاری همایشی با موضوع جمعیت خواسته خود را این‌گونه عنوان می‌کنند:

«جوانب قضیّه را بسنجید، ببینید چه چیزهایی است که موجب می‌شود جامعه‌ی ما دچار میل به کم‌فرزندی بشود. این میل به کم بودن فرزند، یک عارضه است؛ والّا انسان به‌طور طبیعی فرزند را دوست می‌دارد. چرا ترجیح می‌دهند افرادی که فقط یک فرزند داشته باشند؟ چرا ترجیح می‌دهند فقط دو فرزند داشته باشند؟ چرا زن به‌شکلی، مرد به‌شکلی پرهیز می‌کنند از فرزندداری؟ این‌ها را بایستی نگاه کرد و دید عواملش چیست؛ این عوامل را پیدا کنید.[11]»

آیا تابه‌حال به‌طورجدی درباره‌ی این سؤال اندیشیده‌اید؟؟ اینکه چرا علی‌رغم علاقه‌ای که در انسان به داشتن فرزند هست، خانواده‌ها در عمل، از فرزندآوری سرباز زده و اگر هم به این کار تن در دهند، به داشتن تنها یک فرزند اکتفا می‌کنند؟

برخلاف باور رایج در جامعه که گمان می‌کنند برای پاسخ به این سؤال و سؤالات مشابه، باید به سراغ روانشناسان، جامعه‌شناسان، علما یا روحانیون رفت، این‌بار پاسخ این سؤال را از زبان یک اقتصاددان بیان خواهیم کرد.

گریگوری منکیو[12] استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد و ناشر بهترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های درسی دانشگاهی درزمینه‌ی اقتصاد خرد، اقتصاد کلان و مبانی علم اقتصاد است. کتاب‌های او در اکثر دانشگاه‌های معتبر دنیا به‌منزله‌ی کتاب‌های درسی مورداستفاده دانشجویان قرار می‌گیرد. پروفسور منکیو همچنین سرپرستی طرح‌های اقتصادی در دانشگاه‌های کمبریج و ماساچوست، مشاور بانک مرکزی آمریکا و مشاور دفتر بودجه‌ی مجلس آمریکا را بر عهده داشته است. وی همچنین در سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ و در دوره ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش، رئیس شورای مشاوران اقتصادی ریاست جمهوری بوده است.

 

منکیو در کتاب خود تحت عنوان «کلیات علم اقتصاد[13]» یکی از دلایل بسیار مهم کاهش رشد جمعیت، مخصوصاً در بین کشورهایی است که به کشورهای درحال‌توسعه موسوم شده‌اند را این‌گونه عنوان می‌کند:

»Rapid population growth is not the main reason that less developed countries are poor, but some analysts believe that reducing the rate of population growth would help these countries raise their standards of living. In some countries, this goal is accomplished directly with laws that regulate the number of children families may have. China, for instance, allows only one child per family; couples who violate this rule are subject to substantial fines. In countries with greater freedom, the goal of reduced population growth is accomplished less directly by increasing awareness of birth control techniques.

Another way in which a country can influence population growth is to apply one of the Ten Principles of Economics: People respond to incentives. Bearing a child, like any decision, has an opportunity cost. When the opportunity cost rises, people will choose to have smaller families. In particular, women with the opportunity to receive a good education and desirable employment tend to want fewer children than those with fewer opportunities outside the home. Hence, policies that foster equal treatment of women may be one way for less developed economies to reduce the rate of population growth and, perhaps, raise their standards of living.«[14]

«کاهش نرخ رشد جمعیت راه‌حلی برای افزایش سطح استاندارد زندگی در کشورهای کمتر توسعه‌یافته است. در بعضی از کشورها برای تعداد بچه‌های هر خانوار محدودیت‌های قانونی وضع شده است. مثلاً در کشور چین هر خانواده فقط حق داشتن یک فرزند را دارد. در کشورهای با آزادی بیشتر (در مقایسه با کشور چین) هدف کاهش رشد جمعیت به‌طور غیرمستقیم با افزایش آگاهی مردم از روش‌های کنترل بارداری دنبال می‌شود.

آخرین روش کنترل جمعیت یک کشور استفاده از اصول ده‌گانه‌ی اقتصادی است: (و آن اصل این است که) «مردم به انگیزه‌ها واکنش نشان می‌دهند.» تولد هر نوزاد مانند هر تصمیم دیگری دارای هزینه فرصت است. وقتی هزینه‌ی فرصت به دنیا آوردن کودک افزایش یابد، مردم ترجیح می‌دهند خانواده‌ای کوچک‌تر داشته باشند. به‌ویژه آن‌که زنانِ دارای فرصت‌های آموزش و اشتغال در کارهای موردعلاقه‌ی خود، در مقایسه با زنانی که فرصت کار در بیرون از خانه را ندارند، کمتر تمایل به بچه‌دار شدن نشان می‌دهند. ازاین‌رو استفاده از سیاست‌هایی که شرایط آموزش برابر و یکسان زنان را در کشورهایی کم‌تر توسعه‌یافته فراهم می‌کند، یکی از روش‌های کاهش نرخ رشد جمعیت است.[15]»

 

بله! تعجب نکنید، درست متوجه شده‌اید! این همان شعار معروف جنبش‌های فمینیستی در ایران است که پروفسور منکیو به‌صراحت از آن به‌عنوان یکی از راه‌های کنترل جمعیت در کشورهای به قول خودشان کمتر توسعه‌یافته استفاده می‌کنند.

جنبش‌های فمینیستی ایران که همچنان اهداف خود را با قوت در بیرون و داخل مرزها و حتی در بدنه‌ی حاکمیتی ایران، دنبال می‌کنند، دقیقاً باهدف بالا بردن سن ازدواج دختران جامعه و ایجاد بی‌رغبتی در آن‌ها برای داشتن فرزند بود که سعی کردند فرصت برابر آموزشی را برای آن‌ها در جامعه و تحت لوای شعارهای فریبنده‌ای همچون تساوی حقوق زن و مرد، فراهم کنند. این سعی و تلاش تا جایی ادامه یافت که امروزه حدود ۶۰ درصد دانشجویان دانشگاه‌های ایران دختر هستند و همین امر منجر شد تا سن ازدواج در تهران برای پسران به ۳۰ سال و برای دختران به ۲۶ سال برسد.

 

«کاهش شدید نرخ رشد جمعیت خطری که جنبش‌های فمنیستی عامل آن هستند»

البته این نکته را نیز نباید فراموش کرد که پروفسور منکیو این مطالب را در همایش کنترل جمعیت بیان نمی‌کند بلکه آن را تحت عنوان یک طرح اقتصادی، برای دستیابی به رشد، توسعه و بالابردن رفاه زندگی و در کتابی با عنوان «کلیات علم اقتصاد» بیان می‌کند. علی‌رغم اینکه استدلال و روش منکیو برای دستیابی به رشد و توسعه آن‌هم از طریق کاهش جمعیت، کاملاً رد شده‌ و غیرقابل‌پذیرش است، امّا روشی را که برای کاهش جمعیت دست به دامان آن می‌شوند جای بسی تأمل دارد.

به امید اینکه با روشن شدن اهداف پشت پرده‌ی این جنبش‌ها و گروه‌ها شاهد تصمیمات و موضع‌گیری هوشمندانه‌تری از طرف مردم و مسئولین در مواجهه با آن‌ها باشیم.

 

 

 


[1]- Futurology

[2]- ریچارد واتسون (Richard Watson) آینده‌شناس برجسته‌ای که تاکنون با سازمان‌ها، ارگان‌ها، کمپانی‌های بزرگ و دانشگاه‌ها و مراکز فکری زیادی نظیر دانشگاه کمبریج، کالج امپراتوری، مؤسسه‌ی رند، وزارت دفاع انگلیس و کمپانی‌هایی مانند کوکاکولا، آی‌بی‌ام، جنرال الکتریک، مک‌دونالد، سامسونگ و... همکاری داشته است.

[3]- Future Files

[4]-individualism

[5]- Ageing

[6]- Angela Merkel

[7]-  Kodomo Teate

[8] - این بخش از آمارها از روزنامه‌ی کیهان در تاریخ ۷ مهر ۱۳۹۳ برداشت‌ شده است.

[9]- World Population 2012  - www.unpopulation.org

[10]- بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی – ۱۹ آذر ۱۳۹۲

[11]- بیانات در دیدار اعضای همایش ملی «تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه» - ۶ آبان ماه ۱۳۹۲

[12]. Gregory Mankiw

[13]- Principles of Economics

[14]- N. Gregory Mankiw (2011). Principles of Economics (6th ed.). Cengage Learning. ISBN 978-0-538-45305-9 – p 549-550

[15] - کتاب کلیات علم اقتصاد - گریگوری منکیو – ترجمه‌ی دکتر حمیدرضا ارباب – نشر نی – صفحات ۶۲۹ و ۶۳

  • سامان امامی